اختلاف با نامزدم
اختلاف با نامزدم ، پرسش از کیمیا
من یک سال پیش با یه آقایی که ۵سال از خودم کوچکتر بود آشنا شدم اخلاق خوبی داشتن و همه چیز خوب بود و ایشون گفتند قصد ازدواج دارند. من پدر و مادرم رو از دست دادم و بعد از فروش خانه پدری قصد خرید خانه کردم که به اسرار این آقا نزدیک منزل ایشون خریدم وا ز روزی که وارد این خانه شدم این آقا بشدت من و اذیت میکنن حرفهایی که زده بودند و عمل نکردند یه جور احساس میکنم انگار پشیمون شدن.
اختلاف با نامزدم اجازه نمیده با خواهرم که تنها بازمانده خانواده من هست رفت و آمد کنم و حتی یه دوست داشتم که ۲۱سال بود باهم بودیم اجازه نمیدن ایشون و ببینم اخلاقشون بد شده تند خو شدن و تو حرفهایشان خیلی بهم توهین میکنن یه جور با من حرف میزنن انگار من بچه ام و ایشون همه نظراتشان و به من تحمیل میکنن و اگر خلاف میل ایشون رفتار کنم به من توهین میکنن و ناسزا میگن به این صورت که چندین مرتبه به خاطر اختلاف با نامزدم قصد خودکشی داشتم ما صیغه هم هستیم که گناهی مرتکب نشیم البته من هفت سال پیش شکست داشتم یعنی هفت سال پیش از همسر اولم جدا شدم خواهش میکنم کمکم کنید
پاسخ متخصص روانشناس
کیمیای عزیز:
با توجه به صحبت های شما و اقدامتان برای خود کشی اینطور به نظر میرسد که شما افسردگی دارید. توجه داشته باشید مرگ عزیزانی چون پدر و مادر تاثیر زیادی در روحیه افراد می گذارد و زمان زیادی برای ترمیم روحیه لازم است. به شما پیشنهاد میکنم در صدد درمان افسردگی برآیید. از طرف دیگر به نظر شخصیت وابسته ای دارید در نظر داشته باشید که افراد وابسته نیازهای خود را تحت الشعاع نیازهای دیگران قرار می دهند و جذب افراد نامناسب میشوند.
با توجه به تعاریف محدود شما از نامزدتان رفتار ایشان به افراد خودشیفته و شکاک نزدیک است که در زیربه صورت خلاصه به هر دو مورد اشاره میکنم.
افراد خودشیفته خود را از همه مهمتر می دانند و توانایی درک و همدلی با دیگران را ندارند در واقع بقیه را آنقدر مهم و با ارزش نمیدانند و به شدت به دیگران حسادت میکنند و عصبانی میشوند.
برخلاف باور عمومی، بیشتر خودشیفته ها، مرد هستند. آنها خیلی جذاب و با اعتماد به نفس ظاهر می شوند. اما اگر کسی به این افراد توجه کند، ممکن است به این دلیل باشد که درگذشته یاد گرفته همیشه در خدمت دیگران باشد و به خواسته های خود توجه نکند.
در مقابله با آنها اگر بتوان خیلی قاطع ماند و راه را بر تحقیر آنها بست، برای مثال حد و مرزهای خیلی روشنی گذاشت، خیلی جدی و با بی اعتنایی می توان تا حدی اوضاع را کنترل کرد.
با اینحال، زندگی با یک خودشیفته می تواند تمام توان افراد را بگیرد و از آنها فردی افسرده و بدون اعتماد به نفس بسازد.
افراد شکاک ظاهرا همیشه برایشان جای تردید وجود دارد که دیگران به آنها وفادار هستند یا نه و از اعتماد کردن میترسند، وقتی از کسی ناراحت می شود، کینه او را برای همیشه به دل می گیرد و فکر می کنند مورد حمله دیگران قرار گرفته، در نتیجه به سرعت عصبانی میشوند و پرخاشگری می کنند و سعی به محدود کردن شما میکنند.
در واقع، افرادی که نیاز دارند دائم مورد تایید دیگران باشند و وفاداری خود را به کسی ثابت کنند و آدم هایی که شک و تردید و دائم چک شدن را به پای عشق و علاقه می نویسند و دوست دارند دائم کنترل شوند، جذب چنین افرادی می شوند. آدم هایی که نیاز به مراقبت کردن از شخص دیگری دارند هم مستعد برقراری رابطه با افراد شکاک هستند.
در نظر داشته باشید که یک رابطه سالم بر پایه احترام و اعتماد بنا میشود و توهین و ناسزا شنیدن از طرف شریک عاطفی بسیار ناراحت کننده و آسیب زننده است.
با توجه به توضیحات محدود شما، برای تشخیص قطعی اختلال باید به صورت حضوری با روانشناس و متخصص صحبت کنید و ابعاد بیشتری از رفتار شما و همینطور نامزدتان بررسی شود.
فاطمه صبوری پور