نخستین تیمارستان ها چگونه بودند؟
در اواخر قرون وسطی در شهرها برای رویارویی با مسأله بیماران روانی تیمارستان ایجاد شد اما این تیمارستانها در واقع زندان بود، به این معنا که بیماران را در اتاقکهای تنگ و تاریک و کثیف به زنجیر میکشیدند و با آنان بیشتر شبیه حیوان رفتار میکردند تا آدمی. تا سال ۱۷۹۲ وضع تیمارستانها به همین منوال بود.
اولین تیمارستان های جهان
در این سال فیلیپ پینل مسئولیت تیمارستانی را در پاریس به عهده گرفت و پیشرفتهایی ایجاد شد. پینل به عنوان آزمایش، غل و زنجیر از بیماران برداشت.
آنگاه شکاکان، که خود پینل را به خاطر زنجیر برداشتن از چنان «جانورانی» دیوانه میپنداشتند در کمال شگفتی دیدند این آزمایش نتایج نیکویی به بار آورد.
بسیاری از مردمانی که سالها بود آنها را دیوانه میپنداشتند و کسی امیدی به بهبودشان نداشت، وقتی از بند رها شدند و در اتاقکهای پاکیزه و آفتابگیر با آنان به مهربانی رفتار شد به قدری بهبود یافتند که از تیمارستان مرخص شدند.
با سایت روانشناسیویکی روان همراه باشید.
در آغاز قرن بیستم در زمینههای پزشکی و روانشناسی پیشرفتهای بزرگی به دست آمد. در سال ۱۹۰۵ برای یکی از اختلالهای روانی به نام فلج عمومی، علت و سبب جسمانی پیدا شد، این بیماری نوعی عفونت سیفلیسی است که بیمار سالها پیش از بروز نشانههای فلج عمومی، دچار آن میشود.
نشانههای فلج عمومی عبارتند از کاهش تدریجی کارکردهای ذهنی و جسمی، تغییرات بارز در شخصیت و هذیان و توهم. هرگاه بیمار درمان شود، بیش از چند سال زنده نمیماند.
باکتریهای سیفلیس پس از ناپدید شدن عفونت اولیه دستگاه جنسی، همچنان در بدن بیمار میمانند و رفته رفته دستگاه عصبی وی را از بین میبرند. زمانی بود که بیش از ده درصد همه بستری شدگان بیمارستانهای روانی، همین بیماران فلج عمومی بودند اما اینک به خاطر کارایی پنیسیلین در درمان سیفلیس، اینگونه بیماران انگشت شمار شدهاند.
این کشف که فلج عمومی ریشه در نوعی اختلال جسمانی دارد به کسانی جسارت بخشید که بیماریهای روانی را ناشی از عوامل زیستی میدانستند.
زیگموند فروید و پیروانش پیرامون همین سالها شالوده شناخت بیماریهای روانی را بر پایه عاملهای روانشناختی بنیاد مینهادند و به همین ترتیب کارهای آزمایشگاهی پاولف نشان میداد هرگاه حیوانها را مجبور به تصمیمگیریهایی فراتر از تواناییهای آنها کنند دچار اختلال روانی میشوند.
با همه این پیشرفتهای علمی در نخستین سالهای ۱۹۰۰ هنوز عامه مردم بیماری روانی را نمیشناسند و تیمارستان و بیمار روانی، ترس و وحشت در آنها ایجاد میکند. تا اینکه آموزش همگانی بهداشت روانی بر عهده کلیفورد بیرز قرار گرفت. بیرز در جوانی دچار اختلال شیدایی – افسردگی شد و سه سال در بیمارستانهای خصوصی و دولتی بستری بود.
هر چند که به زنجیر بستن و سایر شیوههای شکنجه سالها پیش از بین رفته بود اما بستن و دربند کردن بیماران در جلیقه آهنی هنوز رواج فراوان داشت.
بیمارستان های روانی دولتی معمولی که چندان بودجهای نداشتند با بخشهای انباشته از بیمار، تغذیه نابسنده و کارکنانی بدون حس همدردی به هیچ وجه جای خوشایندی برای زندگی نبود.
بیرز پس از بهبود، تجربههایش را در کتابی که اینک شهرتی پیدا کرده با عنوان «ذهنی که خود را بازیافت» (۱۹۰۸) منتشر نمود و توجه چشمگیر عامه مردم را برانگیخت.
بیرز در راه آموزش مردم در زمینه بیماری روانی تلاشهای پیگیر داشت و به تشکیل کمیته ملی بهداشت روانی یاری رساند. در سال ۱۹۰۵ این سازمان با دو موسسه دیگر به هم پیوستند و انجمن ملی بهداشت روانی را پایهریزی کردند.
جنبش بهداشت روانی در سازمان گرفتن درمانگاههای راهنمایی کودک و احداث مراکز بهداشت روانی و درمان اختلالهای روانی سهم پرارزشی داشته است.