زنان سر به راه چه خصوصیاتی دارند؟
زنان جنس سر به راه، مهربان، انعطافپذیر، فروتن و نجیب هستند! اما آیا این موارد از خصوصیات همیشگی زنان سر به راه است؟
در میان جوامع سنتی زن نمونه کسی است که با لبخندی بر لب، کار خانه، کار بیرون، مواظبت از فرزندان و وظایف همسربودن را انجام دهد.
او فداکارانه فرزندان و همسرش را حمایت میکند، زیبا و متناسب اسب، فداکاری میکند اما توقع سپاسگذاری ندارد.
در ادامه دکتر شیرین آرین نژاد مشاور و روانشناس سایت ویکی روان به بررسی موضوع زنان سر به راه و مطیع از دید روانشناسی و علمی میپردازد.
از این طریق میتوانید به صورت صوتی و تصویری از هر کجای دنیا یا مشاورتان به گفتگو بنشینید.
فهرست موضوعات بررسی شده
زنان سر به راه چه افرادی هستند؟
آیا واقعا چنین است؟ آیا سر به راه بودن راهی به سوی کامیابی برای زنان است؟ در واقع چنین نیست.
برخلاف آنچه در جوامع سنتی رایج بوده امروزه زنان نمیخواهند سر به راه باشند بلکه آگاهی آنان از خویشتن افزایش یافته است.
با این حال، تناقضهای فراوانی در ذهن زنان امروزی نهفته است.
میکوشد خود را ابراز کند، اما وجدانش ناراحت است.
قصد دارد محبوب همگان باشد و سعی دارد همه را راضی نگه دارد ولی از سوی دیگر میداند که این راه نادرست است و او را دچار وابستگی میکند.
میخواهد ابراز وجود کند، اما قصد آزار هیچکس را ندارد، میخواهد به هدفش دست یابد، اما میل ندارد دیگران را پشت سر بگذارد.
هنوز در جامعه ما زنانی هستند که اسیر الگوهای قدیمیاند.
دلهره از شکست و اشتباه، تمسخر و تنبیه از سوی دیگران و غیره در ذهن زنانی با الگوهای سنتی بیشتر دیده میشود.
افکار زن مطیع و سر به راه
مدام با خود میگویند:
- بقیه دربارهام چه فکری میکنند؟
- چه رفتاری خواهند داشت؟
- نکنه اشتباه کنم؟
- آیا ممکن از دختری مثل من خوششان بیاد؟
- نکنه زیبا به نظر نیام؟
- اگر مخالفت کنم نکنه او را از دست بدهم؟
اینگونه از زنان گرفتار سر به راهی خود هستند.
به همین دلیل از آنچه واقعاً از ته دل میخواهند فاصله میگیرند.
به عنوان مثال خانمی را فرض کنید که در سن پایین ازدواج کرده و آرزوی ادامه تحصیل را دارد.
ولی به علت مخالفت همسر از خواسته خود کوتاه میآید و قید تحصیلات را میزند.
یا خانمهایی که از شوهر خود کتک میخورند ولی جرأت ابراز مخالفت را ندارند.
علت این اتفاقها در گذشتههای دور، نوع تربیت خانواده ها، دیدگاه جنسیتی حاکم بر جامعه نهفته است
با وجود تمام عوامل یاد شده دو مؤلفه مهم روانشناختی علت درماندگی و سازگاری بیش از حد زنان را روشن میسازد.
چرا زنان سر به راه اینطور رفتار میکنند؟
این دو مؤلفه نشان میدهند که چرا خانمها در موقعیتهای نامطلوب قرار میگیرند و چه چیزی بیرون آمدن آنها را از این سامانههای ویرانگر روانی، دشوار میسازد.
آن دو مؤلفه عبارت است از: “درماندگی آموخته شده و پیشگویی خودکامبخش“.
درماندگی آموخته شده مفهومی بنیادی برای درک کشمکشهای زنانه است.
بسیاری از مسائل روزمرهای که زنان با آن روبرو هستند با این مفهوم قابل توضیح است.
عدهای از خانمها وقتی لاستیک خودروشان پنچر میشود و از پس آن برنمیآیند، مانند درماندهها رفتار میکنند.
وقتی شوهر زورگویشان آنها را کتک میزند و جرأت جدایی را ندارند، مانند درماندهها رفتار میکنند.
مارتین سلیگمن، یکی از پیشنهادکنندگان مفهوم درماندگی آموختهشده، معتقد است:
اختلالات روانی از قبیل افسردگی و اضطراب را میتوان به صورت واکنشهای درماندگی توضیح داد
در واقع یک سلسله تجربههای گوناگون میتواند منجر به چنین باوری شود:
«نمیتوانم از این وضع بیرون بیایم».
افراد فقط به بدین علت مانند درماندهها واکنش نشان میدهند که باور دارند از پس دشواریهای زندگی برنمیآیند.
این موضوع ربطی به واقعیتهای بیرونی ندارد.
بلکه به این اعتقاد وابسته است که آدمی هیچ تأثیر قابل توجهی بر پیامدهای مثبت موقعیتهای ایجاد شده در زندگی خود ندارد
نتیجه این اعتقاد آن است که افراد از عمل کردن عاجز میشوند.
علت تن دادن به سختی ها چیست؟
خانمی که توسط شوهر خود مدام کتک میخورد باور دارد که نمیتواند از آن شرایط سخت رهایی یابد و به همین دلیل هیچ کاری جهت نجات خود انجام نمیدهد.
دومین مؤلفه مفهوم پیشگویی خودکامبخش بدین معنا است که چون انتظار معینی وجود دارد، رخداد متناظر با آن، اتفاق میافتد.
تعریف دقیق تر آن این است:
چنانچه انتظاری در مورد رویدادی در آینده داشته باشیم، احتمال آنکه در موقعیتهای واقعی مربوط به آینده، برای چنان رویدادی آمادگی داشته باشیم، افزایش مییابد.
این فرایند عموماً ناخودآگاه صورت میگیرد.
مثلاً اگر بابت کسب موفقیت در مصاحبه کاری خود مضطرب باشید، با خاطری آشفته و بدون تمرکز در متن سخنرانی خود را تمرین میکنید و تصویری از پاسخگویی غلط در ذهنمان شکل میگیرد.
در این صورت، احتمال آنکه واقعاً به سؤالهای روز مصاحبه پاسخ غلط بدهیم و دست و پای خود را گم کنیم، افزایش مییابد.
درماندگی آموخته شده و پیشگویی خودکامبخش درهم میآمیزند و یکدیگر را تکمیل میکنند.
زنی که باور دارد کار فنی برای مردان و در آن بی استعداد است، احتمال دارد به محض اینکه در تعمیر خودروی حود شکست بخورد درمانده شود و دیگر به هنگام خراب شدن خودرو خود برای تعمیر آن تلاشی نکند.
زنی که باور دارد ابراز مخالفت در برابر کنک همسرش بیفایده است دیگر تلاشی جهت بهبود شرایط خود نمیکند
حتی بیشتر به صورت ناخودآگاه موقعیتهایی را ایجاد میکند که همسرش او را کتک بزند.
ولی زنانی که با خود در صلح به سر میبرند، میان توقعات خویش و انتظارات اطرافیانشان تعادلی برقرار ساختهاند و اهل خطر کردن هستند.
آنها میدانند که خطرکردن به معنای امکان برد و باخت است، ولی خواهان برد هستند.
در صورت تجربه شکست هم احساس ناکامی نمیکنند و دوباره راه خود را از سر میگیرند و توجه خود را به راهشان معطوف میکنند و از ابراز کردن مخالفت خود هراسی ندارند.
“اگر شما از جمله زنانی با باورهای “زنان سر به راه” هستید، بهترین راه برای تغییر کردن این است که بپذیرید شما درگیر درماندگی آموخته شده و پیشگویی خودکامبخش هستید؛ پذیرش اولین قدم برای تغییر است.
از وقتی یادمه یه زندگی گه پوچ داشتم یعنی دوهزار نمی خواستم تو اون جهنم گه باشم این تنه لش کیه زر میزنه شایعه می سازه گه گوز بی شرف عشقی گه عن ریدی شاشیدی تو زندگیم پخ گه عرعر چه قدر عر میزنی عن گه پخمه کراش همینم رو تو گرگ گوز نکبت یاد بگیر زر نزن بابا چی عر میزنی زشت بدذات