حق انتخاب روانشناس و روانپزشک با خود بیمار است
اینکه برای مشکلات روحیمان به روانپزشک مراجعه کنیم یا روانشناس یکی از مباحثی است که بسیاری از ما با آن سر و کار داریم. برای این منظور با دکتر محمدرضا شالبافان، روانپزشک و عضو هیئت علمیدانشگاه علوم پزشکی ایران گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید؟
با ویکی روان همراه باشید.
* وقتی فردی با مشکلاتی از نوع بیماریهای روانی اعم از افسردگی، اضطراب و… مواجه میشود و در درون خودش احساس ناراحتی میکند باید به روانپزشک مراجعه کند یا روانشناس؟
در بحث بیماریهای روانی، مهمتر از هر چیزی، مراجعه حتمی فردی است که دچار ناراحتی روحی شده است. یعنی درست است که هر کدام از روانپزشکها و روانشناسان کارکردهای متفاوتی در خصوص درمان بیمار دارند، ولی بحث ارجح بودن روانپزشک به این دلیل است که در مراجعه بیمار به روانپژشک علت جسمی بیماری، یعنی مواردی مثل کمکاری تیروئید، مشکلات مرتبط با مغز و صدمات مغزی که باعث به وجود آمدن این مشکلات میشوند رد میشود. کما اینکه انتظار تشخیص این موارد از یک روانشناس انتظار نمیرود و اگر بیماریهای روانی به دلیل این مشکلات ایجاد شوند مسیر درمان را به کلی تغییر میدهند. از آنجایی که یک روانپزشک، دوره پزشکی را گذرانده و با انواع گستردهتری از بیماریها و سایر رشتههای پزشکی آشنایی دارد بهتر میتواند نوع مشکلی که فرد با آن روبرو است را تشخیص دهد ولی افرادی که معتقد هستند روانشناسان بهتر میتوانند به بیماران روانی کمک کنند، بر این باور هستند که بیمار ممکن است بیماری خفیف یا متوسطی داشته باشد که نیازی به درمانهای دارویی ندارد و در اینجا یک روانشناس بهتر میتواند کمک کننده باشد اما بر اساس ساختار جامعه ما، به دلیل فشار بالای برچسب بیماری روانی که وجود دارد، هر فرد با سختیها و مشکلات بسیاری برای مراجعه به روانپزشک یا روانشناس از سوی خانواده و جامعه مواجه میشود و معمولا در مواردی که بیماری هنوز در حالت خفیف یا متوسط قرار دارد این مراجعه صورت نمیگیرد تا زمانی که علائم بیماری شدت میگیرد و به موارد حادی منتهی میشود ولی اصل مهم در همه درمانها این است که خود شخص حق دارد انتخاب کند که برای درمان بیماری خود به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کند.
* همکاری روانپزشک با یک روانشناس در چه زمانی ضرورت پیدا میکند ؟و این همکاری چه نقشی در روند بهبود بیمار دارد؟
هم مراکز تخصصی بیمارستانی و هم مطبهای شخصی که روانپزشکان در آن مشغول به کار هستند، همیشه حضور یک روانشناس را در کنار خود احساس میکنند. بخصوص در مواردی که بیمار علائم خفیف یا متوسطی از بیماری خود دارد و نیاز به درمان دارویی ندارد، یک روانشناس با رواندرمانیهایی که انجام میدهد بهتر میتواند به این دسته از افراد کمک کند. مثلا در خیلی از موارد، بیماری که به روانپزشک مراجعه میکند و درمان دارویی دریافت میکند بهبودی پیدا میکند، ولی هنوز علائمی از بیماری در او باقی مانده است، در این شرایط رواندرمانیهایی که یک روانشناس انجام میدهد، میتواند بسیار کمککننده باشد. در بسیاری از مواقع نیز فردی که به روانپزشک مراجعه کرده نیاز به آموزشهایی مثلا در مورد نحوه برخورد با فرزندش، مشاورههای پیش از ازدواج و حل و فصل موقعیتهای زندگی روزمره دارد که این موارد معمولا نیاز به همکاری یک روانشناس دارد. البته یکی از مشکلات جامعه ما ندانستن تفاوتهای متخصصان این حوزه اعم از روانپزشک، روانشناس، مشاور و حتی متخصصین مغز و اعصاب و جراحان مغز و اعصاب است و مردم نمیدانند برای چه موضوعی به چه متخصصی در حوزه مربوط به خودش مراجعه کنند و البته همین امر نیز ضرورت همکاری هر چه بیشتر روانپزشکان و روانشناسان و سایر متخصصان این حوزه را بیشتر میکند تا با مشخص کردن حیطه تخصصی خود و ارجاع درست مراجعان به سایر متخصصان به بهبودی هر چه بیشتر بیماران کمک کنند.
* بیماری که به روانپزشک مراجعه میکند،چه چرخه درمانی را پشت سر میگذارد تا به مرحله بهبودی از بیماری برسد؟
علیالقاعده در جلسه اول درمان، ارزیابی جامع و همه جانبه از وضعیت بیمار انجام میشود. این ارزیابی معاینه وضعیت جسمی، سابقه بیماری روانی فرد، سابقه بیماریهای خانوادگی، سابقه قبلی بیماریهای جسمی در فرد، علائم مهم بیماریهای جسمی که به موارد روانپزشکی ارتباط پیدا میکنند، سوابق درمانهای دارویی، مصرف مواد و ارزیابی شخصیتی خود فرد و خانوادهاش است. با این ارزیابی روانپزشک ذهنیتی از مراجع پیدا میکند، با او ارتباط برقرار میکند و ارزیابی میکند که چه کمک فردی میتواند به مراجع خود بکند. بعد از ارزباییهایی که انجام میگیرد، طرح درمانی متناسب با مشکل بیمار ریخته میشود که مثلا بیمار چه نوع درمان دارویی یا غیردارویی را داشته باشد. شخصا خیلی از اوقات برای درنظر گرفتن مسیر مناسب درمان از خود بیمار نظرخواهی میکنم. البته مواردی هم هست یک روش درمانی برای بیمار در نظر گرفته میشود، چون در بسیاری از بیماریهای روانپزشکی، خط اول درمان، درمانهای دارویی است و درمانهای دیگر تا مدتها برای بیمار الزام پیدا نمیکند. اگر درمان دارویی نیاز باشد، حتما آموزشهای لازم در این خصوص که چه مدت طول میکشد تا دارو اثر کند، عوارض جانبی آن چیست و زمان و مدت مصرف دارو تا چه زمانی باید باشد، به بیمار داده میشود ولی در اکثر موارد خود فرد و خانواده وی تصمیمگیرنده نوع درمان هستند. در این چرخه، نوع مراجعههای بعدی بیمار برای پیگیری درمان و در دسترس قرار دادن فردی که بیمار در ساعات مختلف شبانه روز مشکل خود را در مواقع بحرانی با او مطرح کند، لحاظ میشود. یک اصل مهم در روانپزشکی این است که این گروه از متخصصان به افراد بنابر بر تفاوتهایی که دارند کمک میکنند. ما چیزی به نام افسرده نداریم، ما بیماری داریم که به روانپزشک مراجعه میکند و تشخیص بیماری افسردگی میگیرد و هر بیماری که این تشخیص را میگیرد با بیمار دیگر متفاوت است و کمکی هم که یک روانپزشک به آنها میکند باید با هم متفاوت باشد و نباید دو بیمار افسرده را یکسان در نظر گرفت و باید تفاوتهای فردی هر بیمار با دیگری را در درمان لحاظ کرد.
* تمایز عمده کار روانپزشکان در درمانهایی که انجام میدهند، دارودرمانی است و البته در بسیاری از مواقع همین مصرف دارو، ترس از مراجعه به روانپزشکان را ایجاد میکند. این باور غلط را چطور میتوان در بین مردم برطرف کرد؟
در طول سالهای گذشته، باورهای اشتباهی در مورد مصرف دارو در بین مردم کشور ما به وجود آمده است. از جمله اینکه، داروهای روانپزشکی عوارض دارد، این داروها اعتیادآور است و افراد را به خود وابسته میکند. شاید زمانی این باروها در مورد بعضی از داروهای روانپزشکی درست بوده باشد و افراد تجارب ناخوشایندی از مصرف این دارو ها در خانواده یا خودشان داشتهاند، ولی امروزه عمده بیماریهای روانپزشکی که در جامعه ما به وفور یافت میشود، مثل افسردگی، اضطراب و وسواس، با داروهایی درمان میشود که عوارض بسیار کمی از خود برجا میگذارد. البته هر فردی پاسخگویی متفاوتی به درمان دارویی دارد اما امکانات جدید دارویی این اختیار را به روانپزشک و بیمار میدهد که در صورت مشاهده عوارضی که برای بیمار ناخوشایند است، داروی وی را تغییر دهد تا بیمار احساس ناراحتی کمتری کند. البته که همه این نگرانیها در بین افراد طبیعی است ولی مردم باید به این باور برسند که عمده بیماریهای روانپزشکی به دلیل تغییر در ساختار شیمیایی مغر اتفاق میافتد و دارودرمانی با تنظیم این ساختارها به بهبود بیماری آنها کمک میکند؛ مثل فردی که دچار بیماری فشار خون است و با مصرف دارو بیماری خود را کنترل میکند؛ فرد افسرده نیز برای بهبود حال خود باید دارو مصرف کند، تنها تفاوت این دو در تظاهرات علائم است که بعضی منشا جسمانی و بعضی منشا روانی دارد.