مصاحبه | تفاوت بچههای خواسته و ناخواسته از نگاه پروفسور باهر
این روزها با وجود مشکلات اقتصادی بسیار، تمایل به ازدواج بین جوانان به شدت کاهش یافته است از سوی دیگر پس از ازدواج هم جوانان تمایلی به بچهدارشدن ندارند و یا سعی میکنند با یک فرزند، زندگی خود را ادامه دهند. آمارها بیانگر این است که جامعه ما یک جامعه جوان است که دیر یا زود قابلیت جوانی و پویایی خود را از دست میدهد. در خصوص عدم تمایل جوانان به فرزندآوری با پروفسور حسین باهر گفتگویی داشتیم که در زیر میخوانید:
با ویکی روان در بررسی تفاوت بچههای خواسته و ناخواسته همراه باشید.
به نظر شما چرا زوجهای جوان در زندگی امروزه علاقه چندانی به بچهدار شدن و فرزندآوری ندارند؟
تصور من این است که عاقلانه فکر میکنند به دلیل اینکه بچهدار شدن و فرزندآوری، عاشقانه است. پدر و مادر به عشق خود و برای دل خودشان بچهدار میشوند ولی زمانی که خواسته دل کنترل شد و به عقل رسید، حساب آینده بچه و تامین نیازهای او را می کنند. بچهای که الآن به دنیا میآید پا به دنیایی پر از هرج و مرج میگذارد؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور این گونه است. در واقع امنیت و معیشت کودک ممکن است تامین نباشد پس باید والدین به فکر باشند. ما حتی در انجام فرائض دینی هم اگر ترس به خطر افتادن سلامت را داشته باشیم نباید آن فرائض را انجام دهیم پس در موارد دیگر باید بیشتر احتیاط کنیم. یک زوج چگونه بچهدار شوند در حالی که از آینده و معیشت آن بچه نگرانند و می دانند که حمایتی نخواهند داشت؟!
پس چگونه گفته میشود که بچه وقتی به دنیا میآید، بنیان خانواده مستحکم و مشکلات حل میشود؟
بسیاری از خانمها یا آقایان هستند که به من مراجعه میکنند در حالی که فرزندشان را رها کردهاند و درخواست طلاق دارند. یعنی یکی از والدین، بچه را پذیرفته و دیگری نمیپذیرد و درخواست طلاق داده است. آن دورهای که بچه باعث استحکام خانواده میشد گذشته است و خانوادهها درگیر مشکلات جدیدی شدهاند.
در مورد تربیت فرزندان و اینکه فرزندان به ترتیب اولویت دارای خصوصیاتی هستند و آیا این گفته با شرایط زندگی امروزی هماهنگی دارد برایمان توضیح دهید.
البته تجربه من این است که افراد یا نباید بچهدار شوند یا دو بچه با فاصله سه الی چهار سال داشته باشند که با هم و در کنار هم بزرگ شوند و با هم رقیب نباشند.
بچه اول چون اول آمده، دیکتاتوری میکند و همه چیز را برای خود میداند. در واقع فکر میکند که باید بر همه رهبری کند. اما با آمدن بچه دوم این حالت به تدریج از بین میرود. البته ممکن است در ابتدا درگیریهایی باشد ولی کم کم با هم کنار میآیند.
در مورد بچههای ناخواسته چه نظری دارید؟
در بررسی تفاوت بچههای خواسته و ناخواسته باید گفت بچه خواسته با عشق به دنیا میآیند و بچه ناخواسته بدون عشق. بچهدارشدن باید هدفمند و نظاممند باشد. اکثر بچههای جهان سوم ناخواسته هستند. البته نقش پدر و مادر در برابر این نوع بچهها مهم است. وقتی جایی کمبود داریم باید از جای دیگر جبران کنیم. وقتی این بچه بدون عشق به دنیا آمده پس والدین نباید تنبیه کنند بلکه باید محبت بیشتری نمایند تا کاستی آن عشق جبران شود. روند رشد این بچهها بستگی به این دارد که چگونه با آنها رفتار شود؛ چه در کودکی و چه در نوجوانی که مرحله بحرانی است. ژنتیک و اکتساب با هم میتوانند جبرانکننده باشند به شرطی که شرایط خوبی را فراهم نمایند. به طور کلی خانواده، نقش مهمی در تربیت فرزندان دارد. بسیاری از افرادی در پستهای شغلی بالا مشغول فعالیت هستند و مرتکب خلافهایی میشوند. وقتی خانوادههایشان را مورد مطالعه و تحقیق قرار میدهیم میبینیم منشا خلاف آنها از خانواده است. از نوع تربیت و نوع رفتار والدین با هم و با فرزندان، لقمه حلال یا حرامی که وارد خانواده شده و… می توان به رفتار کنونی یک فرد رسید و نتیجه را در شخصیت آن فرد مشاهده کرد.
پروفسور حسین باهر استاد دانشگاه و مشاور عالی رفتارشناسی دارای فوق دکترای رفتاری از کانادا
ساعات ملاقات هر روز از ساعت ۱۰ الی ۴
تلفن هماهنگی ۲۲۳۴۱۶۱۸
اختصاصی ویکی روان
خبرنگار: محسن باقری ابیانه
عکس: شقایق جعفری جوزانی