روانشناسی سرقت، دلایل دزدی کدامند؟
از باسابقه ترین جرائم بشری سرقت است که در جامعههای مختلف به شیوههای گوناگون دیده میشود. این پدیده در طول زمان دستخوش دگرگونیها و تغییرات زیادی شده است اما تنها چیزی که از بدو پیدایی و شکلگیری آن تاکنون ثابت مانده، زشتی و مذموم بودن ماهیت آن است. در ادامه بیشتر به روانشناسی سرقت و دلایل دزدی میپردازیم.
دلایل دزدی کدامند؟
با گذشت زمان، شیوهها و روشهای سرقت، نوع اموال و اشیاء مسروقه و وسایل و ابزار مورد استفاده برای ارتکاب سرقت تغییر یافته، به طوری که امروزه برخی از سارقان از آخرین تکنیکها و تکنولوژیها برای پیشبرد کار خود استفاده میکنند.
به همین لحاظ، شیوههای مقابله و روشهای برخورد با آنها متناسب با دگرگونیهای سرقت متحول شده است. به تعبیر دیگر، چون در عصر ما موارد و وسایل گوناگون سرقت و گرایش به آن تغییر یافته، مقابله با آن نیز دشوارتر شده است.
روانشناسی دزدی و سرقت
با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.
علل و انگیزههای روانشناختی سرقت
فقر عاطفی یکی از دلایل دزدی است
فقر عاطفی از عوامل فردی سرقت است. کودکانی که از اختلالات عاطفی شدید رنج میبرند، معمولا در خانوادههایی رشد یافتهاند که در اثر طلاق از هم پاشیده شده یا والدین تربیت مناسبی را برای فرزندان در نظر نگرفتهاند.
مرگ یکی از والدین و تبعیض بین فرزندان حالتهایی چون انزواطلبی، افسردگی و اختلالات رفتاری بین کودکان به وجود میآورد و این عوامل به نوبه خود ارتکاب جرم را تسهیل میکند.
ناکامی
ناکامی یا محرومیت اصطلاحی است که در زمینه شکست در ارضای تمایلات به کار میرود و مراد از آن «عدم امکان نیل به هدف است.» وقتی انسان میل دارد به هدفی برسد؛ ولی به علت برخورد با مانع یا موانعی چند به آن هدف دست نمییابد میگوییم در او ناکامی ایجاد شده است.
کلاین برگ، معتقد است که شیوع فراوان سرقت و دیگر تبهکاریها در میان گروههای فقیرتر و افزایش آن در دوران سختی و تنگدستی را باید واکنشی در برابر ناکامی و از دلایل دزدی دانست.
به عنوان مثال، جوانی که در خانوادهای فقیر و بیچیز تولد یافته و در کودکی محبت ندیده و سالها مورد بیمهری و بیتوجهی واقع شده، احتمالا در بزرگی به غارتگری اموال دیگران دست میزند و این امر برای او رضایت خاطری را فراهم میآورد که همواره در جستجوی آن بوده است.
پرخاشگری از مهم ترین دلایل دزدی و سرقت است
پرخاشگری رفتاری است که پیامدهای متعدد دارد و از جمله موجب خسارت و زیان به فرد یا افراد دیگر میشود.
خسارت و زیان میتواند جسمی یا روانی باشد. پرخاشگری یک نوع واکنش روانی است. فرد به وسیله پرخاش و اعمال ضداجتماعی میخواهد ناکامی خویش را جبران کند.
اگرچه معمولا این واکنش موقتا او را رضا میکند اما نه تنها کمکی به رفع ناکامیاش نخواهد کرد، بلکه ناکامیهای جدید دیگری را نیز به وجود خواهد آورد.
وقتی شخصی همه راههای پیشرفت را به روی خود مسدود میبیند و از ارضای نیازهای عاطفی و روانی و مادی خود باز میماند، در برخی از موارد سعی میکند با اتخاذ روشها و شیوههای مختلف به تحریک دیگران یا حمله به آنها بپردازد یا با غارتگری و تباه کردن اموال دیگران به یک احساس رضایت موقت دسترسی پیدا کند.
حسادت
بر مبنای روانشناسی سرقت حسد یکی از مهم ترین دلایل دزدی و به معنی آرزوی زوال نعمت برای دیگران است. گاه فرد باتوجه به عدم امکان دستیابی به موقعیت و منزلت دیگران رشک و حسد میبرد و چون نمیتواند به مانند صاحبان اموال مالک آنها گردد، دست به دزدی میزند.
تجربههای دوران کودکی
حوادث تلخ کودکی ممکن است از فرد شخصیتی جامعه ستیز بسازد که در بزرگسالی او را به اعمال ضد اجتماعی سوق دهد.
چنین فردی دارای کج رویهایی است، از جمله از اذیت و آزار دیگران و نیز سرقت اموال آنها لذت میبرد، زیرا وقتی دست به چنین کاری میزند، گمان میکند انتقام خود را از دنیای بیرحم گرفته است.
احساس ناامنی
وضعیت مغشوش خانواده، ستیز و اختلاف بین پدر و مادر و رفتار خشونت آمیز والدین از دیگر دلایل دزدی است که جوان را دچار نگرانی و ناامنی کرده، در خود فرو برده و به کنارهگیری از دیگران به ویژه پدر و مادر میکشاند.
جوان در چنین شرایطی روابط خود را با والدین گسسته، گاه در نتیجه فشار یا خواست درونی ناچار میشود برای ارضای نیازهای مادی و معنوی خود یا برای انتقام گرفتن از والدین به خاطر محدودیتها و سخت گیریهای نابجای آنها، دست به سرقت بزند.
خودنمایی
برخی از جوانان برای نشان دادن صفت «کله شقی» و «جرات حادثه جویی» که برای آنها بسیار ارزشمند است، به بزهکاری روی میآورند و ظاهرا مصرف مواد مخدر یا دست زدن به سرقت برای یک جوان، او را در چشم همگنانش کسی میسازد.
از این رو، فرد با موقعیتهای مساعدی برای جرم روبرو میگردد و به دزدی و غارت اموال دیگران دست میزند و اموال مسروقه را با افتخار در اختیار دیگر دوستان میگذارد و بدین وسیله نیاز به تعلقخاطر گروهی را برآورده میسازد. میتوان خودنمایی را از دلایل دزدی و سرقت در جوانان دانست.
محبت زیاد
بر اساس روانشناسی دزدی و سرقت زیاده روی در محبت نیز مانع رشد و تکامل شخصیت کودک میگردد. کودکان نازپرورده که در محیط خانواده تمام توقعات و خواستههایشان بدون چون و چرا انجام میگیرد، در اجتماع نیز انتظار دارند تمام آروزهای آنان به زودی برآورده شود.
در صورت عدم توفیق و روبرو شدن با شکست تصور میکنند همه بر علیه آنان قیام نموده و عداوت دارند. در نتیجه ترسو، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده با قبول عضویت در باندهای مختلف سرقت، میخواهند از جامعه انتقام بگیرند.