تعریف دلبستگی در کودک
دلبستگی پیوند عاطفی عمیقی است که با افراد خاصی در زندگی خود داریم که باعث می شود وقتی با آنها تعامل می کنیم لذت ببریم و در مواقع استرس از نزدیکی آن ها احساس آرامش کنیم. حال دلبستگی در کودک نیز از همین تعاریف برخوردار است.
دلبستگی احساسی است که کودک و فرد دیگری را به یکدیگر پیوند میزند. دلبستگی پیوندی هیجانی بین این دو است که در میل به حفظ تماس از طریق نزدیکی فیزیکی، لمس کردن، نگاه کردن، لبخند زدن، گوش کردن یا صحبت کردن تجلی مییابد.
خردسالی که دلبستگی مثبت و یاریگر با والدین خود دارد، در موقع ترس به سوی آنان میدود و وقتی ناراحت است، آرامش را در آغوش آنان جستجو میکند. در سایر اوقات نیز از نزدیک بودن یا امکان دیدن آنان و برقراری تماس با آنان لذت میبرد و احساس امنیت میکند.
فهرست موضوعات بررسی شده
- تعریف دلبستگی در کودک چیست؟
- دلبستگی های ویژه کودکان
- انواع رفتارها دلبستگی در کودک
- کشف الگوهای دلبستگی
- انواع سبک های دلبستگی در کودک
- سبک دلبستگی ایمن
- دلبستگی ناایمن اجتنابی
- ویژگی افراد با سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی
- سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا
- دلبستگی آشفته
- دلبستگی های چندگانه
- کاهش رفتار دلبستگی
- تحقیقات انجام شده:
تعریف دلبستگی در کودک چیست؟
با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.
اولین فردی که کودک با او رابطه ی دلبستگی برقرار می کند مادر است.
فروید اولین کسی بود که اظهار داشت پیوند عاطفی کودک با مادر مبنای تمام روابط بعدی است. مادر از طریق پاسخگویی فوری به رفتارهای دلبستگی نوزاد می تواند به ایجاد سبک دلبستگی ایمن در نوزاد کمک کند، بنابراین اولین قدم شناخت رفتارهای دلبستگی است.
شیرخواران از برقراری دلبستگی هیجانی امن با فردی دیگر منتفع میشوند. این فرد ممکن است مادر، پدر، یکی از اعضای خانواده یا مراقبی جایگزین باشد.
برای آن که کودک از لحاظ هیجانی احساس امنیت کند، به رابطهای گرم، محبتآمیز و پایدار با بزرگسالی پاسخگو نیاز دارد که بتواند به او متکی شود.
اگر به هر دلیلی، والدین نتوانند به کودک نزدیک شوند، کودک باید با هر کسی که نقش مراقب اصلی او را به عهده میگیرد دلبستگی مشابهی برقرار کند.
الگوهای دلبستگی در کودک با شایستگیهای فردی و بین فردی آنان در آینده مرتبط است. تشکیل این گونه دلبستگیها در فرایند کلی رشد کودک اهمیتی حیاتی دارد، زیرا در آنها احساس امنیت و توسعه خود پدید میآورد و اجتماعی شدن آنان را ممکن میکند.
این کودکان در روابط خود با دیگران حالت کمرویی و بازداری کمتری نشان میدهند. آنها با کودکان دیگر، خواه خواهران و برادران خودشان و خواه کودکان بیرون از دایره خانواده، بهتر کنار میآیند.
کودکان با کسی که به او احساس نزدیکی میکنند همانندسازی کرده، از او یاد میگیرند و تقلید میکنند و از طریق همین تماسهاست که کودکان میفهمند اجتماع چه انتظاری از آنان دارد.
این روابط اساس شکلگیری شخصیت فرد و منش او میشود. علاوه براین، اگر کودکان روابطی امن داشته باشند و از این جایگاه برای کاوش در محیط پیرامون و یادگیری حرکت کنند، رشد ذهنیشان نیز تسریع میشود.
دلبستگی های ویژه کودکان
به طور متوسط، تا ۶ الی ۷ ماهگی دلبستگی به افراد خاص برقرار نمیشود. قبل از این سن، در هنگام جدایی، مثلا ترک اتاق توسط مادر، ناراحتی چندانی از سوی کودک دیده نمیشود.
این مطلب واقعیت دارد که وقتی شیرخوار در اتاق تنها میماند شروع به گریه و زاری میکند، ولی هر کسی میتواند او را تسلی دهد. او در کل، خواهان توجه است و توجه فردی خاصی را نمیطلبد. به دو مشاهده زیر توجه کنید:
شیرخوار ۱۰ هفتهای در گهواره خود میآرامد. مادرش، ضمن مرتب کردن پتو، روی او خم میشود، به او لبخند میزند و با او گفتگو میکند، کودک نیز متقابلا غان و غون میکند و به مادر پاسخ میدهد.
مادر اتاق را ترک میکند تا به مهمان خوشامد بگوید. کودک گریه میکند. مهمان که تا به حال کـودک را ندیده است، پیش میآید، خم میشود، لبخند میزند و با کودک شروع به صحبت میکند. کودک از گریه باز میایستد و وقتی مهمان او را بلند میکند به او ابخند میزند.
شیرخوار ۸ ماهه روی زانوی مادرش مشغول بازی است که مادر او را روی زمین میگذارد، اتاق را ترک میکند تا در را باز کند. به محض ورود مهمان کودک شروع به گریه میکند.
وقتی مهمان با بلند کردن او سعی میکند آرامش کند، صدای گریه کودک بیشتر اوج میگیرد تا مادر باز میگردد و او را در آغوش میگیرد.
سپس کودک آرام میشود. از جای خود بر روی زانوی مادر، ابتدا به میهمان خیره میشود و سپس به او لبخند میزند. این دو موقعیت دگرگونی اساسیای را به نمایش میگذارند. کودک ۱۰ هفتهای و کودک ۸ ماهه، هر دو به تنها ماندن معترضند، ولی کودک بزرگتر به رفتن مادرش اعتراض دارد.
به نظر میرسد که حضور مهمان او را ناراحتتر میکند. این کودک دیگر افراد را همراهانی قابل تعویض تلقی نمیکند. جدایی از مادر، حالا، معنای دیگری برای او دارد چون نسبت به او دلبستگی یافته است.
انواع رفتارها دلبستگی در کودک
- گریه کردن
- لبخند زدن
- آواگری
- جهت یابی چشمی
- گریه به هنگام ترک
- دنبال کردن
- تقلید کردن
- پنهان کردن صورت در آغوش و چسبیدن
- بلند کردن بازوها به هنگام سلام
- به هم زدن دست ها به هنگام حرکت به سمت مادر
۱- گریه کردن: هنگامی که نوزاد گریه می کند مادر باید به سرعت به سراغ او برود، گریه کودک یک علامت مشخص است. گریه فریاد پریشانی است، هنگامی که نوزاد درد می کشد گرسنه است یا می ترسد گریه می کند.
در هنگام گریه، مادر باید با نوزاد همدلی نشان دهد و با جملات محبت آمیز او را آرام کند و نباید واکنش معکوس نشان دهد. در ضمن مادرانی که در هنگام گریه نوزاد مضطرب میشوند و به اصطلاح دست و پایشان را گم میکنند باعث انتقال این اضطراب به نوزاد و شدیدتر شدن گریه ی او می شوند. هنگام گریه علایم اضطرابی نشان دادن و دستپاچه شدن امنیت کودک را به هم می زند.
گریه کورک یک واکنش غیر ارادی است و از لحاظ سازگاری بسیار اهمیت دارد زیرا نوزادان قادر به صحبت کردن و بیان خواسته های خود نیستند و تنها راه بیان خواسته ها و نیازها که دیگران را وادار به کمک کردن به نوزاد می کند گریه کردن است.
والدین بخصوص مادران بهتر است زبان گریه کردن نوزاد را یاد بگیرند زیرا نوزادان برای نشان دادن انواع نیازها از انواع مختلف گریه کردن استفاده می کنند.
نوزادان گریه ای برای نشان دادن گرسنگی و گریه ای برای نشان دادن درد و گریه ای برای نشان دادن خستگی دارند. اکثر والرین می توانند گریه نوزاد خود را از گریه سایر نوزادان تشخیص دهد گاهی از گریه آنها میتوان به بعضی از مشکلات و بیماری ها پی برد به طور مثال گریه نوزادی که دچار آسیب های مغزی است نسبت به گریه نوزادسالم کوتاه تر و نا موزون تر است. همینطور نوزادانی که سوء تغذیه دارند گریه هایی با صدای اولیه ی طولانی تر و تن بالاتر دارند اگرچه تنها با سنجیدن نوع گریه کردن نمی توان درباره ی مشکل نوزاد نتیجه گیری کرد و تصمیم گیری در این زمینه نیاز به بررسی های بیشتر دارد.
۲- لبخند زدن:
در نوزادان لبخند نشانه حیات است و مادری که به فرزند لبخند نمی زند شوق حیات را از او می گیرد و دلبستگی در کودک کشته میشود.
به نظر بالبی، لبخند به علت اینکه نزدیکی کودک را با مراقب حفظ می کند، باعث ایجاد دلبستگی در کودک می شود. نوزادان تقریباتا سه ماهگی بیشتر با دیدن یک محرک نسبتا مشخص دیداری لبخند می زنند و شرط اصلی این است که صورت به صورت کامل یا از روبرو ارائه شود. نشان دادن نیم رخ به کودک و همین طور صدا یا نوازش تاثیر کمتری دارد.
بنابراین بسیار مهم است به منظور ایجاد دلبستگی در کودک، مادر با کودک ارتباط چهره به چهره داشته باشد و در حالی که به چشم های نوزاد نگاه می کند لبخند بزند.
۳- آوا گری: هنگامی که نوزاد شروع به صدا در آوردن می کند، مادر نیز همزمان باید به تقلید صدای او بپردازد. و صدا در اوردن نوزاد موجب شادی مراقب می شود و او را ترغیب می کند که متقابلا با نوزاد حرف بزند.
۴- جهت یابی چشمی: هنگامی که نوزاد با چشم حرکات اشیا را دنبال می کند مادر باید به تقلید از او حرکات چشم او را دنبال کند. در هجده ماه اول بیشتر یادگیری نوزاد از طریق تقلید است بنابراین باید تقلید را انجام دهیم.
والدین مخصوصا مادران باید توجه کنند در تمامی رفتارهای دلبستگی نوزادان، پاسخگویی سریع الزامی است. تا هیچ خللی در رشد دلبستگی در کودک ایجاد نشود.
کشف الگوهای دلبستگی
اینزورث دستیار بالبی پس از آنکه از آفریقا به آمریکا بازگشت، مطالعه روی بیست و سه کودک طبقه متوسط و مادرشان را آغاز کرد. براساس این مطالعه او الگوهای دلبستگی را که پژوهش های بسیار زیادی را در روان شناسی رشد باعث شده اند تعریف کرد.
در این مطالعه اینزورت و دانشجویانش این کودکان و مادرانشان را در سال اول زندگی، هر سه هفته یکبار به مدت چهار ساعت در خانه ی آنها مورد مشاهده قرار دادند. هنگامی که کودکان دوازده ماهه شدند اینزورت خواست ببیند رفتار آنها در موقعیت جدید چگونه است از این رو کودکان و مادرانشان را به یک اتاق بازی در دانشگاه جان هابکینز آورد.
او بویژه علاقه مند بود که کودکان مادرانشان را چگونه به عنوان پایگاهی برای جستجوی محیط مورد استفاده قرار می دهند و واکنش آنها به دوبار جدایی کوتاه مدت از مادرانشان چگونه است. در نخستین مرحله ی جدایی کودک با یک فرد غریبه تنها گذاشته می شد در دومین مرحله کودک به تنهایی در اتاق گذاشته می شد. هر مرحله جدایی سه دقیقه به طول می انجامید ولی در صورتی که کودک ناراحتی شدیدی نشان می داد مدت جدایی کوتاهتر می شد. کل این فرآیند را که بیست دقیقه به طول انجامید موقعیت ناآشنا نام نهادند.
این پژوهش منجر به کشف انواع الگوی دلبستگی در کودک شد.
اینزورت و همکارانش سه الگو را مشاهده کردند.
انواع سبک های دلبستگی در کودک
- دلبستگی ایمن
- دلبستگی ناایمن
انواع سبک های دلبستگی ناایمن:
۱- سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی
۲-سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا
۳-سبک دلبستگی ناایمن آشفته
سبک دلبستگی ایمن
این نوزادان از مادر خود به عنوان تکیه گاه امن استفاده میکنند وقتی که انها جدا میشوند، ممکن است گریه کنند یا نکنند. اگر گریه کنند، علت آن این است که مادر غایب است و او را به فرد غریبه ترجیح می دهند. وقتی که مادر بر می گردد، آنها به طور فعال به دنبال تماس با او هستند و گریه ی آنها فورا کاهش می یابد.
از آنجا که سبک دلبستگی در کودک در دوران کودکی رابطه ما با دیگران خواهر، برادر، دوست، همسر.و…. را تعیین می کند بنابراین بسیار مهم است.
افراد با سبک دلبسته ایمن معمولا در روابط بزرگسالی خود نیزموفق هستند، به دیگران به طور مناسب و بجا اعتماد می کنند و در روابط احساس امنیت می کنند.
اگر کودک احساس امنیت را گرفت از وابستگی به دلبستگی می رسد. تا هجده ماهگی کودک از طریق مادر به احساس دلبستگی می رسد.
و اگر رفتارهای کودک درست پاسخ داده شوند دلبستگی در کودک ایمن می شود. هر عمل مادر حتی نوع شستن او در امنیت و تربیت کودک مؤثر است.
بدین معنا که اگر مادر گاهی به یک طریق نوزاد را بشوید و گاهی به طریق دیگر و یا گاهی پدر نوزاد را بشوید و گاهی مادر ممکن است در کودک احساس ناامنی ایجاد کند.
دلبستگی ناایمن اجتنابی
در پژوهش اینزورت نوزادان با سبک دلبستگی ناایمن هنگامی که مادر آن هارا ترک می کرد هیچ واکنشی نشان نمی دادند و معمولا به یک فرد غریبه بسیار شبیه مادر خود واکنش نشان می دادند.
اگر کودک نتواند امنیت را از مادر دریافت کند دلبستگی در کودک به دلبستگی ناایمن تغییر میکند.
معمولا مادران این افراد به نیازهای کودک خود توجه نمی کنند و عاطفه ی کافی نشان نمی دهند. کودکان اجتنابی هنگامی که مادر در اتاق است توجه کمی به او نشان می دهند و هنگامی که مادر از اتاق می رود ناراحتی و نگرانی نشان نمی دهند و افراد غریبه می توانند به آسانی آنها را آرام کنند.
ویژگی افراد با سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی
قلدر بودن، مغرور بودن، رفتارهای تخریبی نسبت به دیگران، همدلی نداشتن.
این کودکان در بزرگسالی بیش از حد متکی به خود و غیر وابسته هستند شخصی که هرگز از بدگمانی خویش دست برنمیدارد و به دیگران آنقدر اعتماد نمی کند که بتواند روابط صمیمی با آنها برقرار کند.
این افراد معمولا از برقراری روابط صمیمانه و عاشقانه اجتناب می کنند.
سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا
این کودکان هنگامی که مادر در نزدیکی آن هاست به آنها می چسبند و به کاوش محیط نمی پردازند. وقتی مادر آنها می رود گریه می کنند و وقتی مادر بر میگردد رفتار مناسبی ندارند و امکان دارد به گریه کردن ادامه دهند و از بازگشت مادر خود خنده و خوشحالی نمی کنند.
مادرانی که رفتارهای متضادی با کودکان دارند و گاهی عاشقانه رفتار می کنند و گاهی شروع به داد و بیداد می کنند و رفتارشان ثبات ندارد معمولا این نوع سبک دلبستگی در کودک را در فرزندان ایجاد می کنند
به طور مثال:
در حالی که نوزاد را بغل کرده اند و با او به صحبت و شادمانی مشغول هستند ناگهان او جایش را خیس می کند و مادر اظهار ناراحتی می کند و شروع به داد و بیداد می کند.
یا مادرهایی که با فرزندان خود قهر می کنند فرزند را دچار دوسوگرایی می کنند رفتار مادر با کودک و عاطفه و خلق او باید ثبات داشته باشد و حتی اگر از لحاظ روانی بهم ریخته است نباید رفتار نامناسب با کودک داشته باشد.
اگر مادر نتواند با یک سبک متعادل و با ثبات کودک را تربیت کند او دلبستگی مشکل و ناامنی پیدا میکند پدر هم می تواند رفتار دوسوگرا را منتقل کند. و این رفتار یعنی ایجاد مشکل در فرایند دلبستگی در کودک .
به طور مثال: پدری که گاهی با فرزند رفتار محبت آمیز دارد و زمانی دیگر رفتار سرد را پیشه میکند میتواند باعث بروز نوع دوسوگرانه دلبستگی در کودک شود.
این مادران و پدران معمولا پیش بینی پذیر نیستند و این یکی از عواملی است که کودکان نمی توانند به آن ها اعتماد کنند و در نتیجه احساس ناامنی می کنند.
این افراد در بزرگسالی به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند عزت نفس و اعتماد به نفس خود را در مقابل یک فرد که از او تعریف می کند حفظ کنند و با گفتن جملات محبت آمیز طرف مقابل خود را گم می کنند و در روابط عاطفی نیز معمولا رفتار دوسویه دارند. گاهی با طرف مقابل رفتار عاشقانه دارند و گاهی نسبت به او احساس تنفر می کنند
دلبستگی آشفته
افرادی که مورد تهاجم و کتک خوردن و یا فوت والدین قرار می گیرند دچار دلبستگی آشفته می شوند که ترکیبی است از اجتنابی و دوسوگرا.
این افراد بیشترین ناامنی را نشان می دهند. این بچه ها هنگام پیوستن مجدد والد به آنها رفتارهای سردرگم و متضاد نشان می دهند امکان دارد در حالی که والد آنها را بغل کرده است روی برگدانند یا با هیجان سطحی و افسرده به او نزدیک شوند اغلب آنها هیجان خود را به صورت جلوه ی صورت بهت زده انتقال می دهند.
تعدادی از آنها بعد از اینکه آرام شده اند گریه می کنند یا حالت های بدن عجیب و غریب و خشک نشان می دهند. این افراد در روابط بزرگسالی معمولا رفتاری آشفته دارند یعنی گاهی اصلا وارد رابطه نمی شوند و گاهی وارد رابطه می شوند و سریع وابستگی پیدا می کنند.
دلبستگی های چندگانه
کودکان میتوانند با بیش از یک نفر دلبستگی نزدیک برقرار سازند. اکثر مطالعات نشان میدهند که کودکان خردسال میتوانند با پدر و مادر به تساوی دلبستگی برقرار کنند که اغلب نیز چنین میکنند.
این وضعیت بیانگر وجود دو دلبستگی شاخص است. اگر افراد دیگری نظیر پدر یا مادر بزرگ و یا فرزند بزرگتری نیز در خانه حضور داشته باشند، با آنها نیز ممکن است دلبستگی برقرار شود. انسانشناسان تأکید کردهاند که در برخی از جوامع، مراقبت از کودکان به طور منظم میان تعدادی از افراد تقسیم میشود و این کودکان از وجود روابط بین فردی سالم با تمام اعضای خانواده برخوردار میشوند.
در واقع، در این گونه خانوادهها، فقدان مادر مصیبتی تمام عیار به شمار نمیآید. چون کودک قبلا با بزرگسالان دیگر دلبستگی نزدیک برقرار ساخته است.
برای مثال زنی اظهار میکرد که وقتی پدر او خانواده را رها کرد، او چندان ناراحت نشد چون مادربزرگ، پدربزرگ، خاله، مادر و خواهران و برادران او همه جزئی از خانوار بودند که او با آنها روابط بسیار نزدیکی داشت
این که کودکان میتوانند دلبستگیهای متعدد برقرار سازند، به معنی آن نیست که میتوان مراقبان را دایما تغییر داد. پایداری مراقبت، خواه با والد، خویشاوند یا پرستار، یکی از عناصر اصلی امنیت هیجانی است. وقتی کودک دلبستگی نزدیک با فردی برقرار ساخت، رفتن این فرد و جایگزینی او با فردی دیگر و دوباره با فردی دیگر، سبب آشفتگی طفلی میشود.
یکی از دشوارترین مشکلات والدین شاغل، یافتن مراقب جایگزین قابل اعتمادی است که مرتبا تعویض نشود و متاسفانه همین امر عامل اصلی تعیین کننده تأثیر کلی مراقبت جایگزین بر کودکان است.
فراهم ساختن امکان برقراری دلبستگی نزدیک با مراقب جایگزین برای کودکانی که از شخصیت اصلی دلبستگی زندگی خود جدا شدهاند اهمیت بسیار دارد. مهمترین عامل در ایجاد دلبستگی، میزان کلی گفتگویی است که بین والد و کودک جریان مییابد.
برخی از والدین نسبت به نیازهای فرزند خود حساسیت مفرط دارند و به نظر میرسد که با علائمیکه از فرزندشان صادر میشود میزان شدهاند و تقریبا بلافاصله به گریه او پاسخی متناسب میدهند.
این افراد قادرند نشانههای رفتاری کودکان خود را تفسیر و از محتوای آنچه آنها سعی دارند بفهمانند، با خبر شوند. آنها فرزندشان را دوست دارند، به او توجه نشان میدهند، زمان کافی را به تعامل با او اختصاص داده و به او پاسخهای تفاهمآمیز نشان میدهند.
در نتیجه، فرزندانشان اغلب در تعامل با آنان خندان، سرزنده و گویا هستند و به اشکال مختلف خشنودی خود را از تماس با آنها نشان میدهند.
کاهش رفتار دلبستگی
فاصله ۱۲ تا ۱۸ ماهگی را که در طی آن دلبستگیهای ویژه به حداکثر میرسند، میتوان آسیبپذیرترین دوره به شمار آورد.
به طور کلی، در سال دوم زندگی تغییراتی را در رفتارهای دلبستگی کودک شاهد خواهیم بود که بیانگر استقلال و رسیدگی بیشتر اوست.
علاوه براین، نیاز به تماسی که در یک سالگی از طریق نزدیکی از لمس فیزیکی تأمین میشد، رفته رفته به قلمرو اجتماعی گسترش مییابد.
کودکان از طریق نگاه کردن و صحبت کردن، آرام بخشی کلامی و تشویق در طلب تماس بر میآیند. هر چه کودک بزرگتر میشود، بیشتر خواستار این نوع تماس میشود. علاوه بر آن هر چه تماسهای اجتماعی گستردهتر میشود، تعداد دلبستگیها نیز افزایش مییابد.
تحقیقات انجام شده:
مطابق تحقیقات ولف و اسپیتز در صورتی که کودک به طور مداوم عشق و علاقه مادر را دریافت نکند حتی واکنش های بسیار طبیعی عاطفی نیز بموقع بروز نمی کند برای مثال:
در فاصله ی سنی سه تا شش ماهگی واکنش طبیعی خنده در کودک دیده می شود اما اگر فعالیت های مادرانه ناکافی باشد این واکنش طبیعی نیز بروز نمی کند.
تحقیقات مارگارت ریبل نشان می دهد که واکنش کودکان نسبت به توجه ناکافی مادر به صورت پریدگی رنگ و ازدست دادن شادابی طبیعی، تنفس نامنظم و حتی ناراحتی های معده و روده، که منجر به اسهال و استفراغ در کودک می شود ظاهر می گردد. نتیجه تمام این بی توجهی ها ایجاد نقصان در بروز دلبستگی در کودک میباشد.
با توجه به تحقیقات، کودک باید در یک دوره ی طولانی، محبت مادرانه کافی و با ثبات را تجربه کند.
تظاهر به رفتار مادرانه کافی نیست کودک نیاز به دریافت محبت واقعی و عمیق مادر یا جانشین مادر دارد تا بتواند مراحل رشد را به طور طبیعی طی کندو مادر باید عشق و علاقه خود را به او ابراز کند تا حللی در رشد دلبستگی در کودک ایجاد نشود.
سلام و درود
وقت شما بخیر
ببخشید میشه بفرمایید منبع این متن از چه کتابی بوده؟
چون یکی از سوال های آزمون استخدامی آموزش و پرورش این بوده که:
مهمترین عامل در شکل گیری دلبستگی در کودک تعامل و گفتگویی که بین والد و کودک جریان می یابد
و در این متن عین این عبارت بود