روابط زناشویی

همجنس خواهی Homosexual

همجنس خواهی یا همجنس گرایی به جهت‌گیری جنسی فرد اطلاق میگردد که از لحاظ جنسی به سوی افراد همجنس خود کشیده می‌شود. واژه Homosexual از واژه یونانی (Homo) به معنای «همان» ریشه می‌گیرد. از این رو، از لحاظ تحت الفظی Homosexuality به معنی (همان جنس) است. همجنس‌ خواه می‌تواند مرد یا زن باشد، که به همجنس باز مرد “gay” و به همجنس باز زن “lesbian” می گویند.

همجنس خواهی با همجنس گرایی چیست؟

با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.

همجنس خواهی یا همان همجنس گرایی بیشتر از دگر خواهی جنسی تعیین کننده ظاهر فیزیکی، نقش جنسی یا صفات شخصیتی فرد نیست.

کسی نمی‌تواند بر اساسی ویژگی‌های ظاهری و رفتاری فردی دیگر، او را همجنس‌خواه بداند. پیروی از نقش‌های کلیشه‌ای یا سنتی جنسیت، یعنی پیروی مردان از کلیشه‌های مردانه و زنان از کلیشه‌های زنانه به جهت‌گیری جنسی وابسته نیست.

از این رو بسیاری از مردان همجنس‌خواه، مانند بسیاری از مردان دگرخواه، ظاهری کاملا مردانه و بسیاری از زنان همجنس خواه ظاهری کاملا زنانه دارند.

تاکنون، اکثر پژوهش‌های انجام شده در زمینه رشد انسان عمدتا بر الگوهای دگرخواهی رشد متمرکز بوده و مسیرهای غیر‌ دگرخواهانه را نادیده گرفته‌اند.

این غفلت عمدتا ناشی از نادیده گرفتن مقوله جهت‌گیری جنسی و نگرش‌های همجنس‌هراسی است که هر دو در جامعه ما وجود دارد. ولی امروزه، بسیاری از روان‌شناسان رشد این نگرش‌ها را به چالش فرا خوانده‌اند.

روانشناسان، مقوله جنسیت را با رویکرد علمی‌تری بررسی می‌کنند که بر شمول جنسیت تأکید دارد؛ رویکردی که در صدد فهم و بررسی جنبه‌های مختلف رشد همجنس‌ خواهانه است.  

علت همجنس‌ گرایی چیست؟

این سؤال که «چه چیز سبب همجنس خواهی می‌شود»، از نظر علمی ‌درباره ی همجنس خواه ها بسیار بررسی شده است. فروید در این باره چنین نوشت: «تمایل به جنس دیگر مساله‌ای است محتاج بررسی و تشریح دقیق.»

درباره رشد همجنس خواهی شواهدی قاطع یا نظریه‌ای پذیرفته شده وجود ندارد. به احتمال بسیار قوی همجنس خواهی علت واحدی ندارد، بسیاری از متخصصان معتقدند که جهت‌گیری جنسی نتیجه تعامل پیچیده عوامل ژنتیک، فیزیولوژیک و محیط است.

البته، نظریه‌های مختلفی وجود دارند که تلاش می‌کنند وجود همجنس خواهی را توجیه کنند. دو نظریه عمده‌ای که در صدد تبیین خاستگاه همجنس‌ خواهی هستند به دو گروه کلى قابل تقسیمند:

  • عوامل زیست‌ شناختی
  • عللی روانی
  • اجتماعی

همجنس خواهی

عوامل زیست‌ شناختی به دو تفاوت بین دو گروه همجنس‌خواهان و دگرخواهان اشاره دارند:

اختلاف در ساختارهای عصبی و اختلاف در سطوح تأثیرگذار هورمون‌های جنسی بر بدن. نظریه‌های ژنتیک نیز توسط لیوی از مؤسسه سالک در سان‌دیه‌گو مطرح شد.

او نشان داد که یکی از دسته‌های نورون‌های هیپوتالاموس در زنان و مردان دگرخواه سه برابر زنان و مردان همجنس‌خواه بود.

بر طبق نتایج تحقیقات بر روی پریمات‌ها، ایجاد ضایعه در هیپوتالاموس سبب می‌شود که نرها علاقه خود را به ماده‌ها از دست دهند، گرچه میل جنسی آنان کماکان پرقدرت باقی می‌ماند.

بر اساس یافته‌های بسیار روشن و قاطع که هم در مورد مردان و زنان به طور یکسان صادقند؛ حدود ۶۳ درصد مردان و زنان همجنس خواه در دوران کودکی از فعالیت‌های ویژه جنسی خود خوش‌شان نمی‌آمده، در حالی که رقم مشابه برای افراد دگرجنس‌خواه ۱۵ – ۱۰ درصد بود.

دوم اینکه زنان در مقایسه با مردان در دوران کودکی از فعالیت‌های خاص جنس مخالف بیشتر خوش‌شان می‌آمده و دوستان بیشتری از جنس مخالف داشتند.

در حقیقت درصد بیشتری از زنان دگرجنس‌خواه و همجنس خواه در این بررسی در دوران کودکی حالتی مردانه داشتند، یعنی از فعالیت‌های پسرانه بیشتر لذت می‌بردند

یعنی به نظر می‌رسد خوش نیامدن از فعالیت‌های هماهنگ با جنس بهترین پیش‌بینی‌کننده جهت‌گیری همجنس خواهی در دو جنس است.

اینکه ناهم‌نوایی هویت جنسی در دوره کودکی توان پیش بینی همجنس خواهی در دوره بزرگسالی را دارد در چند بررسی دیگر نیز تایید شده است.

برای مثال همانندسازی شخصی با والد غیرهمجنسی خود در جریان رشد، تاثیر شایان توجهی در همجنس‌ خواه یا دگرجنس خواه شدن وی دارد.

این یافته مبتنی بر نظریه روانکاوی فروید و دیگر نظریه‌های مبتنی بر نظام روان پویشی خانواده در دوره کودکی است.

جهت‌گیری جنسی معمولا در نوجوانی شکل می‌گیرد، هرچند نوجوانان از نظر جنسی فعال نشده باشند.

مردان و زنان همحنسگرا نوعاً سه سال پیش از اولین فعالیت همجنس خواهی پیشرفته‌ای خود، معمولاً مجذوب فردی از همجنسان خود می‌شوند.

بر اساس یافته اخیر به طورکلی، نه رفتار همجنسی خواهی بلکه احساسات همجنس‌ خواهی است که پیشایند مهم جهت‌گیری همجنس خواهی در بزرگسالی است.

نکته اساسی این است که انتخاب هم‌جنس یا جنس دیگر دست خود افراد نیست. یعنی مرد یا زن همجنس خواه داشتن احساس جنسی نسبت به جنس موافق را خودش انتخاب نمی‌کند یا فردی که به جنس دیگر احساس مثبت دارد خود احساسش را به وجود نمی‌آورد.

در این مورد دانشمندان علوم رفتاری در میزان تأثیر طبیعت و تربیت اختلاف نظر دارند و بحث بر سر این است که تعیین‌کننده‌های اصلی جهت‌گیری جنسی، در عوامل زیست‌شناختی ریشه دارند یا در تجربه.

بسیاری از پژوهشگران امروزه بر این عقیده‌اند که خاستگاه ناهمنوایی جنسیتی در دوره کودکی و همچنین جهت‌گیری بزرگسالان به همجنس خواهی را می‌توان در زیست‌شناسی فرد و احتمالاً در ژن‌ها یا هورمون‌های پیش از تولد جستجو کرد.

در واقع هورمون‌های جنسی و به ویژه آندروژن‌ها در انگیزش جنسی دخالت دارند. این پدیده که به ویژه در مردان بارزتر است.

نقش هورمون‌ها در رشد دوره جنینی، فرضیه هورمونی متفاوتی را به میان آورد.

بر پایه پژوهشی با موش‌ها که نشان داده بود تستوسترون دوره جنینی مغز را «نرینه» می‌سازد و بعدها بر پاسخ‌های جفت‌گیری شبه نرینه‌ای آنان اثر می‌گذارد، بعضی پژوهشگران این فرضیه را عنوان کردند که مردانی که در مرحله حساسی از رشد جنینی، سطح تستوسترون در آنها بسیار کم بوده در بزرگسالی بیشتر مستعد جهت‌گیری همجنس‌ خواهانه خواهند بود.

به همین ترتیب جنین‌های مادینه‌ای که بیش از حد متعارف دریافت تستوسترون  هستند احتمالاً در بزرگسالی اندکی جهت‌گیری همجنس‌ خواهانه خواهند داشت.

 در تحقیق معروفی، دخترانی که در دوره جنینی مقادیر بسیار زیاد تستوسترون دریافت کرده بودند، بررسی شدند. این دختران که با آلت تناسلی مبهم به دنیا آمده بودند، بلافاصله پس از تولد تحت جراحی قرار گرفته و نقص‌شان اصلاح شده بود.

در مصاحبه‌ای در اواسط دوره کودکی، گزارش دختران و مادران‌شان حاکی از آن بود که این دختران بیشتر از دختران دیگر رفتار پسرانه داشتند و در اوایل بزرگسالی تخیلات جنسی بیشتری در ارتباط با همجنسان خود گزارش می‌کردند.

در تفسیر این نتایج غالباً گفته می‌شود که تستوسترون مغز دختران را در دوره جنینی «نرینه» ساخته بود. نتایج فوق را به گونه دیگری نیز می‌توان تفسیر کرد.

همجنس خواه

برای مثال، این دختران تحت درمان با کورتیزون نیز بودند و این خود می‌توانست آنان را از نظر جسمانی فعال‌تر و در نتیجه، پسرانه‌تر سازد.

در تحقیقی دیگر گزارش شده بود که هیپوتالاموس مردان همجنس خواه از نظر ساختاری تفاوت مختصری با مردان دگرجنس‌خواه دارد. هیپوتالاموس بخشی از مغز است که رابطه نزدیکی با هورمون‌های جنسی و رفتار جنسی دارد.

مشاورین روانشناس مرتبط با این موضوع
پریسا سبزواری پریسا سبزواری
دکتری روانشناسی
از 75,000 هزار تومان
سید حامد واحدی اردکانی سید حامد واحدی اردکانی
دکترای روانشناسی
از 100,000 هزار تومان
پگاه عبادی پگاه عبادی
مشاور روانشناس
از 75,000 هزار تومان
اسما مشمول اسما مشمول
دکتری روانشناسی
از 60,000 هزار تومان
مریم جاویدی مریم جاویدی
مشاور روانشناس
از 60,000 هزار تومان
فرشته همدانی فرشته همدانی
مشاور روانشناس
از 55,000 هزار تومان
کیومرث مروت کیومرث مروت
دکتری روانشناسی
از 75,000 هزار تومان
مهرانگیز متقی مهرانگیز متقی
مشاور روانشناس
از 75,000 هزار تومان
مشاورین روانشناس مرتبط با این موضوع
محمد جواد اسکندری محمد جواد اسکندری
مشاور روانشناس
از 60,000 هزار تومان
مهناز شاه مرادی مهناز شاه مرادی
دکترای روانشناسی
از 125,000 هزار تومان
علیرضا سروش علیرضا سروش
دکتری روانشناسی
از 100,000 هزار تومان
مهدیه پاکدامن مهدیه پاکدامن
مشاور روانشناس
از 60,000 هزار تومان
مریم بنی عامریان مریم بنی عامریان
مشاور روانشناس
از 75,000 هزار تومان
سید محمد ستارزاده سید محمد ستارزاده
مشاور روانشناس
از 87,500 هزار تومان
زهره قربانی زهره قربانی
مشاور روانشناس
از 60,000 هزار تومان
آناهیتا افخمی آناهیتا افخمی
مشاور روانشناس
از 110,000 هزار تومان

نظریه های روانشناسی در مورد همجنس خواهی

مطالعات انجام شده بر روی زنان نشان داد که زنانی که پیش از تولد در تماس با سطوح بالای اندروژن‌ها قرار گرفته بودند، پس از تولد ظاهری نسبتا مردانه یافته و به دوجنس‌گرایی و همجنس‌خواهی تمایل یافتند.  

بالبرگ و همکارانش اظهار داشتند که استروژن پیش از تولد می‌تواند در رشد جهت‌گیری جنسی انسان نقش داشته باشد.

یکی از مطالعات بر آن اشاره دارد که پاسخ بدن به تغییر سطوح هورمونی متفاوت است و این سطوح به نوبه خود ممکن است تأثیر متفاوتی بر رشد و رفتار انسان داشته باشند.

نظریه‌های روانی – اجتماعی همجنس خواهی شامل نظریه‌های روانکاوی و نظریه‌های یادگیری اجتماعی است.

در الگوی روانکاوی فرویدی، به طور سنتی، علت همجنسی‌خواهی به رابطه والد – فرزند نسبت داده می‌شود، اما باید تأکید کرد که شواهد کافی برای اثبات این که روابط والد – فرزند علت اصلی همجنس‌خواهی است، وجود ندارد.

حتما بخوانید

نظریه‌های یادگیری اجتماعی، همجنس‌ خواهی را نتیجه یادگیری از طریق مشاهده رفتار می‌دانند. نظریه روانی اجتماعی بر آن تأکید دارد که شرطی‌سازی از طریق تقویت رفتار، افکار، احساسات و رفتارهای جنسی اولیه تنها عاملی است که برکشش جنسی تأثیر می‌گذارد.

به این ترتیب، اگر تجربه فرد با جنس مخالف، ناخوشایند و تجارب با جنس موافق پاداش‌دهنده باشد، ممکن است به سوی همجنس‌خواهی متمایل شود.

بعضی از محققین تصور می‌کنند که همه انواع همجنس خواهی در نتیجه اضطراب جدایی در اولین مرحله رشد است.

برای مثال در همجنس‌خواهی مردان (شروع آن در کودکی است) بعضی تصور می‌کنند که پدر از بچه دور بوده و حالت انفعالی داشته است و مادر از نظر شخصیتی دارای جنبه‌های قوی مربوط به هر دو جنس بوده است.

در دختران، طبق شواهد پراکنده، دختر دسترسی به مادر که برایش مادری کند نداشته است و همانندسازی او با جنس مخالف صورت گرفته است.

به نظر می‌رسد که جهت‌گیری جنسی برخی از افراد از همان کودکی با آنهاست.

در اکثر موارد، فرزندان افراد همجنس‌خواه پس از رشد همجنس‌خواه نمی‌شوند. این واقعیت نشان می‌دهد که الگوسازی و تقلید به تنهایی منجر به همجنس خواهی نمی‌باشد.

در واقع بسیاری از این افراد از خشم، طرد شدگی یا خشونت عمومی و تبعیض وحشت دارند و به همین دلیل سال‌ها هویت جنسی خود را پنهان و انکار می‌کنند. درمان روان‌پزشکی همجنس‌خواهی مایوس کننده بوده و روان درمانی نیز ناموفق بوده است.

فاطمه صبوری پور

سی ساله ليسانس روانشناسی عمومی فوق ليسانس روان شناسی تربيتی دانشجوی دكتری روانشناسی تربیتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا