پروفسور حسین باهر: خانوادهها به دنبال چشم و همچشمی نباشند
چشم و همچشمی اصطلاحی است که به نوع رفتار انسانی در حوزه عمل اجتماعی اشاره دارد. واکاوی واژگانی این اصطلاح هر چند میتواند بخشی از محتوا و مفاهیم آن را بازشناساند ولی تنها مولفهای از مولفههای این نابهنجاری را نشان میدهد. به نظر میرسد که مولفه چشم در ایجاد این پدیده اجتماعی بسیار موثر است. به این معنا که هم در ایجاد و هم در علت و انگیزه، نقش چشم مهم ارزیابی شده است. در حقیقت اشخاصی که گرفتار این نابهنجاری هستند تحت تاثیر بینایی قرار دارند.
با ویکی روان همراه باشید.
از آنجایی که این نابهنجاری در بین خانوادههای ایرانی زیاد به چشم میخورد بنابر این باز هم به سراغ پروفسور حسین باهر که مدتی در اینباره تحقیق کردهاند رفتیم و در این باره با ایشان به گفتگو نشستیم:
فهرست موضوعات بررسی شده
- نظر شما در مورد چشم و همچشمی چیست؟
- این نوع رقابتها و چشم و هم چشمیها فقط در جامعه ما وجود دارد یا در جوامع دیگر هم دیده میشود؟
- میتوان گفت افرادی که چشم و همچشمی میکنند مشکلات شخصیتی دارند؟
- پس خانوادهها با جوانانی که فقط از تلگرام و اینستاگرام و… الگو میگیرند چه باید بکنند؟
- نگاه جوامع غربی نسبت به این مسائل در ایران چگونه است؟
نظر شما در مورد چشم و همچشمی چیست؟
ابتدا از چشم و همچشمی در خانوادهها شروع میکنیم. ما دو نوع خانواده داریم؛ یکی خانوادهای که پدر، مادر و فرزندان هستند و دوم خانوادهای که بزرگترها را در بر میگیرد و شامل عمو، عمه، خاله، دایی و… میشود. طبق مطالعاتی که من در این حوزه داشتم به این نتیجه رسیدم که افراد در ایران خودشان مستقل نمیتوانند تصمیمگیری کنند و به همدیگر نگاه میکنند و به تبع خودشان را با دیگران مقایسه میکنند و متاسفانه با داشتههایشان کاری ندارند بهطوری که فقط نداشتههایشان را میبینند.
در این شرایط اگر دیگری داشته باشد داستان چشم و همچشمی شروع میشود و به حسادت میانجامد. مقایسه دو شیء نامتعارف، عملی شیطانی است. حتی ممکن است در خانوادهها بین فرزندان این اتفاق بیفتد که باز در اثر نگاه تبعیضآمیز پدر و مادر پیش میآید و در نگاه وسیعتر اینکه خانوادهها خود را با همدیگر مقایسه میکنند.
مثل اینکه دو دخترخاله را با هم مقایسه میکنند و اگر یکی از این دو کلاسهای خاصی رفته باشد مثل پیانو یا ورزشهای متعدد، پدر و مادر، فرزند خود را مجبور میکنند که او هم به این کلاسها برود یا دورههای آموزشی خاصی را ببیند که از طرف مقابلشان عقب نیفتند در حالی که ممکن است فرزندشان هیچ علاقه یا استعداد یادگیری آن رشته را نداشته باشد. در واقع این اجبارها و صدمات را تحمل میکنند تا به نظر خودشان کم نیاورند. ولی نمیدانند که فقط صدمه و عواقبش به خودشان میرسد و فرزندان از همه چیز زده میشوند.
البته اگر این مقایسهها جنبه غبطه پیدا کند خوب است و باعث میشود افراد به دنبال یادگیری باشند و از یکدیگر درس بگیرند و حتی باعث پیشرفت میشود در غیر این صورت باعث میشود فرد خودخوری کند و عذاب بکشد که چرا دیگری پیشرفت کرده و من در جایگاه او نیستم. این مساله منجر به عقب افتادگی فرد و جامعه میشود و حتی به ارتکاب گناه هم میرسد تا جایی که به یکدیگر تهمت میزنند تا جلوی پیشرفت دیگری را بگیرند. این نوع رقابت، سالم نیست و یک نوع رقابت مذبوحانه است. در این نوع رقابت، فرد همیشه به دنبال کسی است که او را مقصر عقبافتادگی و مانع پیشرفتش بداند.
این نوع رقابتها و چشم و هم چشمیها فقط در جامعه ما وجود دارد یا در جوامع دیگر هم دیده میشود؟
چشم و همچشمی در جهان سوم موج میزند. جوامع پیشرفته و عقبمانده به صورت عمل و عکسالعملی کار میکنند. جامعه پیشرفته عمل میکند و جامعه عقب افتاده به عکسالعمل میپردازد؛ عقب میایستد و به دنبال قربانی میگردد و دنبال پیشرفت نیست. چون الگوپذیری درست و مناسبی ندارند.
رقابت امری ذاتی است. ولی رقابتی سالم است که وقتی یک نفر پیشرفت میکند دیگران به دنبال روشهای او باشند و از او درس بگیرند و به موفقیت برسند نه اینکه صندلی را از زیر پایش بکشند تا او هم به پایین سقوط کند. دیگران هم میتوانند مثل او تلاش کنند تا به جایگاه او برسند در حالی که اکثر افراد به خودشان و دیگران صدماتی وارد میکنند با این باور که موفقند در حالی که این گونه نیست. متاسفانه این مسئله در جامعه تحصیل کرده و روشنفکر بسیار دیده میشود.
در حال حاضر در سطح دانشگاهها باندبازی رواج دارد. بسیاری از استادان و دانشجویانشان گروهی تشکیل میدهند و به محض اینکه ببینند کسی در مقام پیشرفت و موفقیت است به تدریج و به بهانههای مختلف او را به پایین میکشند تا حدی که از دور خارج شود. برای همین در زمینههای دانشگاهی رکوردی نداریم.
میتوان گفت افرادی که چشم و همچشمی میکنند مشکلات شخصیتی دارند؟
این یک نوع کاستی شخصیتی است. مثل اینکه وقتی دست زخم میشود روی آن را میبندیم و اگر زخمی نباشد آن را نمیبندیم. پس وقتی افراد کاستی دارند به دنبال جبران آن کاستی هستند حالا هرکس به نوعی رفتار میکند، در صورتی که باید به مغز رسید تا عمل درست صورت گیرد. وقتی ریشهای کار کنیم به نتیجه میرسیم.
بالاترین میزان عمل زیبایی بینی در ایران است بهطوری که تا الآن دختران جوان این کار را میکردند ولی الان افراد مسنتر هم به این کار میپردازند. اینجاست که این ضربالمثل مصداق پیدا میکند:
- خلق را تقلیدشان بر باد داد
- ای دوصد لعنت بر این تقلید باد
- ما باید از درون خود را بسازیم و به زیبایی درون برسیم.
پس خانوادهها با جوانانی که فقط از تلگرام و اینستاگرام و… الگو میگیرند چه باید بکنند؟
ما اکنون در جامعه خود در بحران انتقال سنت به مدرنیته هستیم. سنت که هرچه بوده گذشته و فقط ما میتوانیم آثارش را مثل میراث فرهنگی حفظ کنیم و به نسل جدید هم القا نکنیم چون در این صورت هم مورد توهین قرار میگیریم و هم به عقب ماندگیمان مهر تایید میزنند. به نظر من در مدارس معلمین باید به روز باشند و فقط از سنت و گذشته نگویند.
در حال حاضر دیگر نسل جدید را باید در یک خانواده مجازی پرورش دهیم اما این خانواده و الگو نباید غربی باشد؛ باید همگام با المانهای جامعه خودمان باشد. ما باید بتوانیم الگوی مثبت فراهم کنیم. هرچیزی که انتخاب خود فرد باشد پذیرفتنی است و هر چیزی که تحمیل شود دلزدگی میآورد و به آن چیزی که منع شوند حریص میشوند. چون الآن در سطح جامعه ما دورهای نیست که یک نفر دستور دهد و دیگران اطاعت کنند.
نگاه جوامع غربی نسبت به این مسائل در ایران چگونه است؟
من هفت سال در خارج زندگی و تحصیل کردم و پس از آن هم به خارج از ایران رفت و آمد داشتم و این را دریافتم که غربیها فهمیدند که ایرانیها هوش بالایی دارند ولی کاربردی نیستند یعنی IQ بالایی دارند ولی از آن در جهت درست و صحیح استفاده نمیکنند.
برای همین جوانان را به سمت کشور خود میکشند و از آنها برای خودشان استفاده میکنند. یعنی کشش مغزها انجام میدهند؛ به بهانههای مختلف مثل المپیادها و… میبرند و اکثریت هم بر نمیگردند. پس باید به فکر بود و کاری کرد.
مریم صادقی شاد