آشنایی با کارل گوستاو یونگ
کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung)متولد سال ۱۸۷۵ در کشور سوئیس از دانشگاه بازل در سوئیس در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد. او در ابتدای مشاغل حرفهایش، در دانشگاه زوریخ به کار با بیماران روانی پرداخت.
فهرست موضوعات بررسی شده
کارل گوستاو یونگ کیست؟
مدّت زمانی که او با زیگموند فروید کار کرد تاثیر عمدهای بر نظریههای بعدیش داشت و باعث شیفتگی او به مسائل ذهن ناخودآگاه یا ناهشیار شد.
کارل گوستاو یونگ میخواست از طریق رویاها، اسطورهها، هنر و فلسفه به درک بهتری از ذهن انسان دست یابد. یونگ سرانجام راه خود را از نظریههای فرویدی جدا کرد و تأکید فروید بر مسائل جنسی به عنوان تنها منبع انگیزش رفتاری را مردود دانست.
با سایت روانشناسیویکی روان همراه باشید.
در طول این دوره فشرده خودکاوی بود که کارل گوستاو یونگ به طور فزایندهای به رویاها و نمادها علاقهمند شد و بعدها از چیزهایی که در این دوره آموخته بود به عنوان پایهای برای نظریههای روانشناسی خود استفاده کرد.
کارل گوستاو یونگ با سازماندهی رویکردهای نظری خود، از نظریههای روانپویشی فاصله گرفت و نظریه خود را تحت عنوان «روانشناسی تحلیلی» شکل داد. یونگ عقیده داشت که روان انسان از سه بخش تشکیل شده است:
خود (ذهن آگاه یا هشیار)، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی.
یونگ معتقد بود که ناخودآگاه جمعی، مخزن تمام تجربیات و دانش نوع بشر است با وجودی که نظریه یونگ با انتقادات بسیاری روبرو شده است امّا کارهای او تأثیر قابل ملاحظهای بر رشته روانشناسی داشته است.
مفاهیمی که او درباره درونگرایی و برونگرایی عرضه کرد بر روان شناسی شخصیت و نیز روان درمانی تأثیر گذار بوده است. راهنماییهای او به یک بیمار الکلی، پایهگذار روشی شد که تا کنون به میلیونها نفر که از وابستگی به الکل رنج میبرند کمک کرده است.
در جوانی مجذوب علم و فلسفه شد و دانشگاه بازل برای تحصیل در رشتهٔپزشکیبه او بورس داد. در سن بیست سالگی پدرش درگذشت و خانوادهاش مجبور به ترک خانه کشیشان شدند و به باتمیتگرمیل نزدیک بازل نقل مکان کردند.
یونگ به عضویت انجمن مناظرات دانشگاه در آمد. او در مباحثات و وصلهپیلهکردنهای عقلانی پیشرفت فوقالعادهای داشت. کارل گوستاو یونگ در یک «تابش شهودی» پی برد آموزهای که او دنبالش میگردد روانپزشکی است.
کارل گوستاو یونگ از گالوانومتر برای اندازهگیری حالات روانی از راه پاسخهای پوستی و غدههای عرقی استفاده نمود، دستگاهی که امروزه به آن دروغ یاب میگویند.
او در آن زمان مشغول تحقیق در آزمون ربط کلمات و تأثیر آن بر بیماران روانی و تبهکاران بود. کوششهای یونگ در این زمینه باعث شهرت او به خصوص در امریکا شد.
او درسال ۱۹۰۵ پزشک ارشد بورگهولتزلی و مدرس دانشکده طب در دانشگاه زوریخ گردید.
کارل گوستاو یونگ و فروید
او در سال ۱۹۰۶ نسخهای از نتایج کارهای خود را برای زیگموند فروید فرستاد. مکاتبه و دوستی آن دو تا سال۱۹۱۳ ادامه یافت. اولین دیدار یونگ با فروید در وین اتفاق افتاد و آن دو ۱۳ ساعت تمام با هم حرف زدند.
یونگ به زودی چهرهای درخشان در تحقیقات فروید شد. او اولین رییس انجمن بینالمللی روانکاوی شد و ویراستار گزارش سالانه این انجمن که اولین نشریه روانکاوی به شمار میرود، بود.
ارتباط فروید با یونگ که زمانی او را وارث بدون معارض روانکاوی میدانست، در سال ۱۹۰۹ تیره شد. در آن سال فروید و کارل گوستاو یونگ برای سخنرانی راجع به روانکاوی در دانشگاه کلارگ به امریکا سفر کردند.
آنها طی سفر خوابهای یکدیگر را تحلیل میکردند. اما فروید جزئیات مربوط به شرح حال شخصی خویش را برای تعبیر بازگو نمیکرد. فروید دوبار در حضور یونگ بیهوش شد.
بار اول در صف انتظار ورود به کشتی به مقصد امریکا بودند و بار دوم در سال ۱۹۱۲ پس از یک مباحثهٔ طولانی راجع به اختلاف نظرهایشان پس از شرکت در کنفرانس مونیخ مشغول صرف نهار بودند.
اختلاف نظر این دو بیش از پیش در سخنرانیهای یونگ در دانشگاه فورهام نیویورک در سال ۱۹۱۲ آشکار شد. وی با فروید موافق بود که هیستری و وسواس فکری نشانگر جابهجاسازی غیر عادی شور جنسی است اما عقیده داشت که حالات روانپریشی چون اسکیزوفرنی نمیتواند با اختلالات جنسی قابل توضیح باشد.
همچنین یونگ از اصل با میل به زنای با محارم مخالف بود و آن را نمادی از میل به تولد روحانی مجدد در جریان روانی تبدیلشدن به فردی مستقل میدانست.
یونگ بیش از دو سال در جلسات احضار روح شرکت میکرد که این جلسات موضوع آمادهای برای تحقیقات او بود و موضوع پایاننامه دکتری یونگ در سال ۱۹۰۲ شد.
در این سال نظریات روانپزشکی به دست شارکو و فروید بسط یافت. او کارآموزیاش را در روانپزشکی از دسامبر ۱۹۰۰ به عنوان دستیار بیمارستان بورگهولتزلی از درمانگاههای وابسته به دانشگاه زوریخ آغاز کرد.
او طی مدت نه سال در بورگهولتزلی در برنامهٔ پیشگام تجربی روانشناسی تحت سرپرستی اوژن بلویلر رییس بیمارستان فعال شد.
تحقیقات بلویلر حول مسئله اسکیزوفرنی بود بلویلر در این زمان به تحقیقات فروید دربارهٔ ضمیر ناخودآگاه وروانزدایی اختلالات گرایش پیدا کرده بود.
میانسالی و به وجود آوردن روانشناسی تحلیلی
در سال ۱۹۰۹ یونگ غرق در مطالعه افسانهها بود که تمایل به آنها او را سرگشته و در عین حال سودایی کرده بود. او پس از جدایی از فروید سفر پرآسیب گذر از بحران میانسالی را آغاز کرد.
او در ۳۹ سالگی به بنبست رسیده بود. دوستان و همکارانش رهایش کرده بودند از کتابهای علمی بیزار شده بود و سمتخود را در دانشگاه از دست داده بود. بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ از جهان کناره گرفت تا ناخودآگاه خویشتن را بکاود.
او غرقه در اعماق تاریک وجود خویش شد. در این هنگام با شخصیتهای کتاب مقدس و ایلیاد و اودیسه سخن گفت. اما مهمترین شخصیتی که دیدار کرد فیلهمون بود.
آنها با هم در باغ قدم میزدند و بحثهای فلسفی مینمودند. (از نظر روانپزشکی یونگ با خودش حرف میزد و فیلهمون یک خیال و نشانهای از جنون بود.
اما در چارچوب آثار یونگ در روانشناسی تحلیلی فیلهمون صورت مثالی روح است که برگرفته از گنجینه تصورات ناخودآگاه است.)
کارل گوستاو یونگ در بقیه ایام زندگی کوشید تا بینشهای حاصل از اکتشاف ناخودآگاه خویش را بیان کند
او در سال۱۹۱۳ روش خویش را روانشناسی تحلیلی نامید تا آن را از روانکاوی متمایز سازد و ادعا کرد که این روش شیوهایاست که میتواند تمام کوششهای روانشناسی همچون روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر را در برگیرد. او در سال ۱۹۱۹ برای اولین بار کلمه صورت مثالی را به کار برد.
یونگ در اوایل سال ۱۹۴۴ در ۶۹ سالگی بر اثر سانحهای زمین خورد و پایش شکست. پس از آن دچار یک حملهٔ قلبی شد و تحت تأثیر دارو و در حال مرگ به هذیانی دچار شد و پدیدهٔ خروج روح از بدن را تجربه کرد. پس از این بیماریبود که آثار اصلی کارل گوستاو یونگ نوشته شد.
او اولین کسی بود که در قرن بیستم، کیمیاگری را از لحاظ روانشناسی قابل دسترسی ساخت و نشان داد که چگونه رازهای کیمیاگری شبیه صورتهای مثالی رویا هستند.
همسر وی، اما در ۲۷ نوامبر ۱۹۵۵ فوت کرد. از آن به بعد یک زن انگلیسی به نام روث بیلی تا پایان مرگ همراه و پرستار او شد.
پدر وی اغلب اوقات عصبانی و کجخلق بود و مادر او هم از اختلالات روانی و افسردگی رنج میبرد. زمانی که این وضعیت از قدرت تحمل او خارج شد، به اتاق کوچک زیر شیروانی خانه پناه برد.
در این اتاقک، یونگ همدم و همراهی داشت که او را تسلّی میداد. این همدم مجسمهای بود که او خودش تراشیده بود.
پایان عمر کارل گوستاو یونگ
یونگ راجع به کارهایش مکاتبات بسیاری داشت و بارها در سنین کهولت از او تجلیل به عمل آمد.
او در سن ۸۵ سالگی در آخرین شب حیات خویش چشمانش را گشود و جامی از بهترین شرابی که در خانه داشت نوشید. روز بعد در ۶ ژوئن ۱۹۶۱ در کمال آرامش از دنیا رفت.