داستان حضرت صالح (بخش سوم)
قرآن چگونگی نزول عذاب را بر قومسرکشصالح را بعد از مدت سه روز تشریح میکند: «هنگامیکه فرمان ما دائر به مجازات این گروه فرا رسید صالح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند در پرتو رحمت خویش از آن عذاب رهایی بخشیدیم، نه تنها از عذاب جسمانی و مادی که از رسوایی و خواری و بیآبرویی که آن روز دامن این قوم سرکش را گرفت نیز نجاتشان دادیم چراکه پروردگارت قوی و قادر بر همه چیز و مسلط به هر کار است. هیچ چیز برای او محال نیست.» ظالمان را صیحه آسمانی فرا گرفت و آنچنان این صیحه سخت و سنگین و وحشتناک بود که بر اثر آن همگی آنان در خانههای خود به زمین افتادند و مردند. آنچنان مردند و نابود شدند و آثارشان بر باد رفت که گویی هرگز در آن سرزمین ساکن نبودند.
با ویکی روان همراه باشید.
منظور از صیحه چیست ؟
صیحه در لغت به معنی صدای عظیمی است که معمولا از دهان انسان یا حیوانی بیرون میآید ولی اختصاص به آن ندارد و هرگونه صدای عظیم را شامل میشود. در قرآن میخوانیم چند قوم گنهکار به وسیله صیحه آسمانی مجازات شدند. یکی همین قوم بودند و دیگری قوم لوط و قوم شعیب. در جای دیگر از آیات اشاره میشود که مجازات آنان به وسیله صاعقه بود و این نشان میدهد منظور از «صیحه» صدای وحشتناک صاعقه است. آیا صدای وحشتناک میتواند جمعیتی را نابود کند؟ جواب آن مسلما مثبت است، زیرا میدانیم امواج صوتی از حد معینی که بگذرد، میتواند شیشهها را بشکند، حتی بعضی از عمارتها را ویران کند و ارگانیسم بدن انسان را از کار بیندازد. شنیدهایم که هواپیماها دیوار صوتی را میشکنند (و با سرعتی بیشتر از سرعت امواج صوت حرکت میکنند) افرادی بیهوش بر روی زمین میافتند و زنانی سقط جنین میکنند. طبیعی است اگر شدت امواج زیاد باشد اختلالات کشندهای، در اعصاب و رگهای مغزی و حرکات قلب تولید میکند و سبب مرگ انسان میشود. به تعبیر قرآن پایان جهان نیز با صیحه آسمانی همراه خواهد بود، همانگونه که رستاخیز نیز با صیحه بیدارکنندهای آغاز میشود.
نجات یافتگان صالح
یاران حضرت صالح که با او نجات یافتند چهار هزار نفر بودند. آنها به فرمان پروردگار از آن منطقه آلوده مملو از فساد بیرون رفته و به سوی حضرالموت کوچ کردند.
توطئه ۹ گروهک مفسد در وادی القری
قرآن به بخش دیگری از زندگی صالح اشاره میکند که مربوط میشود به توطئه ۹گروهک خائن و منافق و کافر در قتل صالح و میگوید: «در آن شهر(وادی القری) ۹ گروهگ بودندکه در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیشدند.» آنها با وجود اختلافاتی که با هم داشتند در یک نقطه مشترک بودند و آن فساد بر روی زمین بود. مسلما صالح مانعی بر سر راه آنها بود، لذا با هم جمع شدند و گفتند: «بیایید قسم یاد کنید که بر او و خانوادهاش شبیخون میزنیم و آنها را به قتل میرسانیم سپس به ولی دم او میگوییم که ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم»! جالب آنکه آنها به «الله» قسم یاد کردند که نشان میدهد آنها غیر از پرستش بتها معتقد به الله خالق زمین و آسمان نیز بودند و در کارهای مهم به نام او سوگند یاد میکردند. توطئه آنها به این ترتیب بود که در کنار شهر کوهی بود و شکافی داشت که معبد صالح در آنجا بود، گاه شبانه به آنجا میرفت و به عبادت و راز و نیاز با پروردگار میپرداخت. آنها تصمیم گرفتند در آنجا کمین کنند و به هنگامیکه صالح به آنجا آمد او را به قتل برسانند و پس از شهادتش به خانه او حملهور شوند و شبانه کار خانواده او را یکسره کنند و سپس به خانههای خود برگردند و اگر سوال شود اظهار بیاطلاعی کنند.
این خانههای خالی آنهاست
اما خداوند توطئه آنها را به طرز عجیبی خنثی کرد. هنگامیکه آنها در گوشهای از کوه کمین کرده بودند کوه ریزش کرد و صخره عظیمی از بالای کوه سرازیر شد و آنها را در لحظهای کوتاه در هم کوبید و نابود کرد! قرآن در مورد هلاکت آنها چنین میفرماید: «ببین این خانههای آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالی مانده»! نه صدایی از آنها به گوش میرسد، نه جنب و جوشی در آنجا وجود دارد و نه از آن همه زرق و برقها و ناز و نعمتها و مجالس پرگناه اثری باقی مانده است. این ماجرا درس عبرت و نشانه روشنی است از پایان کار ظالمان و قدرت پروردگار برای کسانی که آگاهند». اما در این میان تر وخشک با هم نسوختند و بیگناه به آتش گنهکاران نسوخت: «ما کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم و آنها هرگز به سرنوشت شوم بدکاران گرفتار نشدند.» بدون شک مجازات عمومی قوم ثمود، بعد از قتل ناقه صالح بوده است. بنابر این بعد از توطئه قتل صالح نبود که عذاب فرود آمد، بلکه به احتمال قوی در ماجرای توطئه قتل این پیامبر،گروه توطئهگران نابود شدند و باز به قوم مهلت داده شد و بعد از قتل ناقه، همه ظالمان و گنهکاران بیایمان از میان رفتند.