نقش خانواده در ایجاد خشونت جنسی
با رجوع به زمان باستان دیده میشود که بعضی کشورها، در گذشته تجاوز به عنف و اعمال خشونت جنسی علیه زنان را مهم قلمداد نمیکردند و آن را به چالش نمیکشیدند. آنان این جنایات را به عنوان رفتار مورد قبول اجتماعی در قواعد جنگ در نظر گرفته بودند. زنان غنیمت مشروع و قانونی، برده کارگر یا جایزه بودند. در طی قرون وسطی در اروپا اگر شهری در جنگ شکست میخورد، قواعد جنگ به سربازان اجازه میداد تا زنان شهر اشغال شده را مورد تجاوز قرار دهند.
فهرست موضوعات بررسی شده
خشونت جنسی در تاریخ جنگ
در آن زمان تجاوز جنسی با جرائم مربوط به مالکیت در کنار هم قرار میگرفت، چرا که زنان جزء مایملک پدران و همسرانشان بودند و کسی که آنان را مورد تجاوز قرار میداد، میبایست به پدر یا شوهر زن مورد تجاوز هزینهای پرداخت مینمود.
با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.
در جنگ جهانی اول، تجاوز به عنف در سراسر بلژیک سلاحی برای ارعاب مردم بود.
واقعه مهم دیگری که در آن تجاوز به عنف و سایر خشونتهای جنسی بسیار به وقوع پیوست جنگ جهانی دوم بود. تجاوز و تعدی ژاپنیها به کشور چین در قبل و در طی جنگ جهانی دوم از ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۵ ادامه داشت. اینها مواردی از تجاوز جنسی در طول تاریخ بشریت بود.
مصادیق خشونت جنسی
مواردی از خشونت جنسی علیه زنان وجود دارد که شامل تجاوز به عنف بردگی جنسی میگردد و تحقیر، خفت و خواری و صدمات جدی جسمی و روحی را به همراه خواهد داشت.
عوامل خشونت جنسی علیه زنان
عواملی که شخص را به ارتکاب بزه یا خشونت در مفهوم خاص آن هدایت میکنند، میتوان به عوامل اتفاقی و پایدار طبقهبندی کرد. جرمشناسی بر دسته اخیر تمرکز میکند زیرا شناسایی علل و مصادیق جرایم اتفاقی، دشوار و از حیث پیشگیری در عمل بیفایده است.
اوصاف ژنتیکی
برخی از مطالعات اخیر بیانگر آن است که مردان جوان تمایل بیشتری به داشتن شرکای جنسی متفاوت و تمایل کمتری به رابطه مداوم با فرد خاص دارند.
حال آنکه عکس این ویژگیها برای زنان جوان ادعا شده است. برخی نیز از جسارت جنس مرد به لحاظ ژنتیکی سخن گفتهاند که امکان دارد در قالب خشونت در آمده، فی نفسه در ارتکاب جرایمی همچون همسرکشی موثر باشد که به لحاظ علمی به مرحله اثبات کامل نرسیده است.
جنس مرد، قویتر و جسورتر و جنس زن در عین ضعف جسمانی در مقایسه با مرد، دارای پارهای از اوصاف جسمی و روانی نظیر خودنمایی (مبتنی بر جنسیت) و آزار شریک جنسی است که خود میتواند در بروز پارهای از خشونتها موثر باشد.
جنبههای روانی و روانپزشکی
روانشناسان و روانپزشکان در مطالعه بزهکاری، ارتباط آن را با ترشح هورمونها فعالیت استثنایی مغز مورد بررسی قرار دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که همیشه مسائل روانی علت جرم نیستند، بلکه امکان دارد از قرار گرفتن در موقعیت فاعل یا مفعول جرم ناشی شده باشند.
شخصیت مجرم
عدهای معتقدند که در خشونت جنسی مجرم به لحاظ شخصیتی دارای اوصاف خاصی است. برخی دیگر این ادعا را بیربط دانستهاند. حالت میانه از دو ادعا را میتوان صحیح دانست.
بیسوادی، فقر، عقدههای حقارت، بزه دیدگی جنسی دوران کودکی و ضعف فرهنگی، تمام ذهنیت فرد را تشکیل میدهد و همین عوامل در شکلگیری شخصیت مجرمانه او موثر خواهند بود.
آموزههای خانوادگی و اجتماعی
خانواده، کوچکترین اجتماع انسانی و مبداء رفتار جمعی انسان است. هرچه این هسته بزرگتر میشود، تأثیر اجتماعی کم رنگتر میگردد.
بنابراین تأثیر اجتماعاتی همچون مدرسه، گروههای دوستی و محدودهای بزرگتر شهر یا روستا در خشونت جنسی یا یادگیری ناهنجاریهای مبتنی بر هوی و هوس، زمانی پدیدار میشود که شخص، خانواده هماهنگ و متعادلی نداشته یا رفتار او کمتر تحت نظارت خانواده باشد.
با فروپاشی خانواده به عنوان اجتماع یا تبدیل آن به محلی برای جر و بحث والدین یا خشونت ایشان علیه یکدیگر، امیدواری به نهادینه ساختن هنجارها از طریق آن به نابودی میگراید.
بدتر از همه، خانواده ممکن است محل امن و بیهزینهای برای یادگیری کجروی جنسی از طریق رسانههایی همچون اینترت، ماهواره و … باشد
از سوی دیگر، سرپوش نهادن به میل جنسی و بیتوجهی به این نیاز از سوی والدین، میتواند تمایل به خشونت جنسی پس از ازدواج را به خصوص در مردان تقویت نماید.