در لحظه زندگی کردن یک هنر است. البته هنری قابل یادگیری و آموزش.
در لحظه بودن تاثیر فوق العاده ای بر حال ما دارد چرا که میتواند از علائم استرس و اضطراب دورمان کند.
در لحظه زندگی کردن میتواند شما را با ابعاد زیباتری از زندگی آشنا کند.
در ادامه شیلا توکلی مشاور روانشناس سایت ویکی روان به زیبایی به موضوعی چگونگی در لحظه بودن اشاره می کند.
او با استفاده از شعر ورق روشن وقت سهراب سپهری با بیان این موضوع می پردازد.
سهراب سپهری می گوید:
از هجوم روشنایی شیشه های در تکان می خورد
صبح شد ، آفتاب آمد .
چای را خوردیم روی سبزه زار میز
ساعت نه ابر آمد ، نرده ها تر شد
لحظه های کوچک من زیر لادن ها نهان بودند .
یک عروسک پشت باران بود
ابرها رفتند
یک هوای صاف ، یک گنجشک یک پرواز
دشمنان من کجا هستند ،
فکر می کردم
در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهد شد
درگشودم : قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من
آب را با آسمان خوردم
لحظه های کوچک من خواب های نقره می دیدند
من کتابم را گشودم زیر سقف ناپدید وقت
نمیروز آمد
بوی نان ازآفتاب سفره تا ادراک جسم گل سفر می کرد.
مرتع ادراک خرم بود
دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد
پرتقالی پوست می کندم
شهرها در آیینه پیدا بود
دوستان من کجا هستند ؟
روزهایشان پرتقالی باد
پشت شیشه تا بخواهی شب
در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با موج
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند
خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد
یک فضای باز ، شن های ترنم ، جای پای دوست …
تمرین در لحظه بودن از نگاه روانشناسی
می بینید به چه زیبایی اوج زیبایی لحظه را در تک تک واژه های شعرش میشود دید؟
او چگونه به این درجه از لذت رسیده است؟!
از جایی دیگر به زمین آمده؟!، سختی نمی کشد؟! غمگین نمی شود؟!
اگر او هم شبیه من و شماست پس چگونه توانسته به این زیبایی تمام اجزای زندگی را به تصویر بکشد و در آن تا ستاره سفر کند ؟!
این یعنی تمام بودن وجود یک انسان در لحظه، برای داشتن این حس و رسیدن به نقطه ی دیدار همه ی ما می توانیم سهراب باشیم اما با یک تفاوت، تفاوت در لحظه زندگی کردن در لحظه بودن در لحظه ماندن.
روش در لحظه زندگی کردن چیست؟
برای کسب این حس خوب و داشتن حالی اینچنین لذت بخش باید چند راه را خوب شناخت و تمرین و تکرار کرد.
راه خوب دیدن ، راه نان را از ادراک سفره دیدن
در اینجا به زبانی ساده من این راه را به شما نشان خواهم داد .
اول اینکه سعی کنید بجز خاطرات خوب گذشته مابقی را کنار گذاشته و به آنها فکر نکنید.
نه اینکه آنها را انکار کنید یا سرکوب نمایید نه.
بلکه تنها به آنها کاری نداشته باشید و بگذارید بگذرند و فقط هرز گاهی خاطرات شیرین را از بین شان دوباره یادآوری کرده و از آن لذت ببرید .
دوم اینکه نگران آینده نباشید و در لحظه ی حال زندگی کنید.
چرا که آینده ما از ترکیب همین لحظه ها ساخته می شود.
اگر در لحظه مفید عمل کنیم و در لحظه زندگی کردن را یاد بگیریم و بهترین خودمان باشیم قطعا آینده خوبی درانتظار ماست و دیگر لازم نیست نگران آن شویم
و اما برای در لحظه زندگی کردن، لحظه را لمس کردن و بقول سهراب داشتن لحظه هایی با طعم پرتقال در حضور شمعدانی ها چه باید کنیم ؟!
باید بتوانید آنچنان روی نگرش خود، سهراب گونه کار کنید که بتوانید اگر حتی یک پرتقال را پوست می کنید، در لحظه فقط به وجود و تمامیت آن بیاندیشید و از آن لذت ببرید.
در تک تک اجزا آن نهایت زیبایی را لمس کنید.
طعم آنرا ، بوی مطبوع اش و یا شاید حتی با آن تا پاییز سفر کنید.
پاییز پرتقالی، برگ های خشک نارنجی، قدم زدن روی برگ ها و حس کردن صدای خش خش خورد شدنشان، صدای کلاغ هایی که به گوش میرسد
پیاده رفتن با یار در پارک و حس طراوت نم نم باران و …
می بینید چگونه با یک پرتقال می شود تا پاییز و وصال یار سفر کرد؟!
در لحظه زندگی کردن را باید یاد گرفت باید تمرین کرد و باید بخاطر سپرد، آنرا زیست تا به شادمانی رسید.
این درجه از رضایت و آرامش در لحظه را امروزه به کیفیت زندگی، بهزیستی و داشتن حس رضایتمندی تعبیر می کنند.
شادمانی ماندگار که با هوس های موقت و لذت های کوتاه مدت و آنی فرق دارد.
این نوع از نگرش موجب داشتن حالی خوش و شادمانی پایدار می شود.
برای در لحظه زیستن نیاز به مدتی تمرین و تکرار هست
راستش را بخواهید کار آسانی هم نیست چون انسان بطور مدام عادت کرده یا غصه ی گذشته را بخورد و یا نگران آینده اش باشد.
اصلا بلد نیست با حال چه باید کرد و یا بهتر بگویم اصلا آنرا نمی بیند.
برای در لحظه زندگی کردن برای لمس آن، برای در حال زیستن و سهراب بودن باید برای مدتی نه شاید کوتاه بطور مرتب تمرین کنید.
کار نسبتا سختی ست و مرتب از یاد میرود چون خلاف عادت است.
ولی اگر این قله را بتوانید صعود کنید و طعم اوج لذت در لحظه بودن را بچشید قطعا پشیمان نخواهید شد.
با خود خواهید گفت که می ارزید این سختی را بکشم چرا که حال به یک چشم بهم زدن می توانم تا ستاره سفر کنم.
چطور در لحظه زندگی کردن را تمرین کنم؟
روش رسیدن به لحظه های پرتقالی چیست؟
برای این کار بطور مثال با همان لمس پرتقال شروع می کنیم و همانطور که در بالا گفته شد به تمام اجزا آن فکر می کنیم.
اما، نکته مهمی که اینجاست این است که باید به هر آنچه دور و اطرافتان هست همین نگاه را داشته و در آنها مکث و تامل کنید و به کرات این کار را تکرار نمایید.
چرا که مانند اتر ناپایدار و فرار است ومدام شما را به نقطه ی اول گذشته و آینده برمی گرداند.
در این حال برای رسیدن به مقصود باید تمرین و ممارست داشت و اینقدر این کار را انجام داد تا ملکه ی ذهن تان گردد.
اگر این نوع نگرش و تامل را مدتی تمرین نمایید
بعد از مدتی شاهد این خواهید بود که لحظه هایتان تماما پر است از طعم و عطر پرتقال که حاضر نیستید.
آنرا با هیچ طعم تلخ دیگر زندگی عوض نمایید.
اما باید همواره این را نیز بخاطر داشته باشید که تلخی ها هم جز طعم های دیگرزندگی هستند و نباید آنها را انکار کرد.
تنها کاری که باید با آن ها کرد باید تنها از کنارشان گذشت و فقط نگاه شان کرد.
ولی درست برعکس هنگام حس لحظه های شیرین باید در آنها درنگ کرد ، اندیشید و بخاطر سپرد.