علل بی اعتمادی و احساس ناامنی در کودکان
دلایل بسیار زیادی برای وجود بی اعتمادی و احساس ناامنی در کودکان وجود دارد که همه آنها ریشه در دوران کودکی و حتی نوزادی آنها دارد. در ادامه به مهم ترین این موارد از دید روانشناسی میپردازیم.
با سایت روانشناسیویکی روان همراه باشید.
فهرست موضوعات بررسی شده
محرومیت از والدین
در سنین کودکی بعد از آن که کودک دلبستگی نزدیک با یکی از والدین یا جایگزین والد پیدا کرد، هرگونه جدایی طولانیمدت آثاری منفی بر او خواهد نهاد و از علل احساس ناامنی در کودکان است.. هر چه دوره محرومیت طولانیتر باشد این آثار بارزترند.
گفته میشود که این کودکان نوعا به کنارهگیری هیجانی و انزواطلبی دچار میشوند، حال و هوایی خشک و بیروح پیدا میکنند و از نشان دادن عواطف گرم و صادقانه یا دوستی به شیوه ملاطفتآمیز ناتوانند. زنی که دختربچه ۵ سالهای را که از نزد خویشاوند به نزد خویشاوند دیگر فرستاده شده بود به فرزندی پذیرفته بود، اظهار میداشت که دخترش نمیتواند عواطفش را نشان دهد.
این مادر شکایت میکرد که او ممکن است شما را ببوسد، ولی این کار او معنایی ندارد. پدر خوانده این کودک میگفت شما نمیتوانید به او نزدیک شوید. یک سال و نیم پس از فرزندخواندگی، مادر اظهار کرد، آگاهی من از آنچه در روزی که او نزد ما آمد، ذرهای بیشتر نشده است.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه برخی از کودکان نزد والدینشان بزرگ میشوند، اما چون والدین نمیتوانند نیاز آنها به عشق همراه با ملاطفت، تفاهم و تأیید، یا محافظت از آسیب را برآورده سازند، به اندازه کودک فوق به محرومیت از والدین دچار میشوند.
والدینی که کودک شیرخوارشان را نمیخواهند، او را طرد میکنند، یا از او مراقبت کافی به عمل نمیآورند، درست مانند آن که رهایش کرده باشند، او را به محرومیت از والدین دچار خواهند کرد. والدین برای انجام تکالیف فرزندپروری، به حمایت زیاد نیاز دارند.
این حمایت اجتماعی توسط خانواده، دوستان، سازمانها، یا جامعه در معنای وسیع آن، تامین میشود.
حمایت اجتماعی بسنده با رضایت والدین، سلامت و رفاه فردی آنان، سازگاری مادر، افزایش پاسخدهی کلامی و هیجانی والدین، مهرورزی، ارتباط بهتر مادر – کودک همبسته است و سبب تعدیل عوامل استرسزایی چون فقر، بیماری یا ناتوانی کودک میشود.
تنش عامل اصلی احساس ناامنی در کودکان
علت عمده دیگر ناامنی هیجانی مراقبت توسط والدینی تنیده، عصبی یا مضطرب و تحریک پذیر است. والدین باید بدانند که نزاع افراد خانواده با یکدیگر سبب آشفتگی کودک میشود، خصوصا اگر نزاع تکراری و خشونتآمیز باشد.
وقتی زن و شوهر سر یکدیگر فریاد میکشند، شیرخوار شروع به گریه میکند.
کودکانی که ناگزیر از شنیدن منازعات مکرر والدین هستند، روز به روز مضطربتر میشوند. علاوه براین، در مواقعی که خانواده با فشار اقتصادی مواجه است، سلامت هیجانی و رفتار کودکان تحت تأثیر قرار میگیرد.
آنها، اغلب، نشانههای افسردگی و رفتارهای ضد اجتماعی و تکانشی بیشتری نشان میدهند.
مواجهه با تجارب هولناک
آثار مواجهه منفرد با تجربهای هولناک معمولا موقتی است، مگر آنکه تجربه مورد بحث کاملا تکاندهنده باشد. بسیاری از بزرگسالان میتوانند تجارب هولناکی را به یاد بیاورند.
مثلا، حبس شدن در کمد، تعقیب شدن توسط سگان، یا گم شدن در راه بازگشت از مدرسه به خانه. این گونه تجارب وقتی به شدت تکاندهنده یا تکرارشوندهاند، سبب آشفتگی بلندمدت میشوند.
کودکانی که مورد تزاحم جنسی قرار میگیرند، با توجه به موقعیت، ممکن است از لحاظ روانشناختی عمیقا آزرده شوند.
انتقاد دیگر عامل ایجاد احساس ناامنی در کودکان
عدم پذیرش و انتقاد مکرر ممکن است کودک را از خود نامطمئن و دچار احساس ناامنی کند. در واقع، برخی از والدین ناپذیرا به فرزندان خود نشان میدهند که از آنان ناخشنود یا حتی متنفرند.
حمایت مفرط
والدینی که خود انباشته از اضطرابند و از به خطر افتادن امنیت و سلامت فرزندان خود هراس دارند، آنها را به انجام فعالیتهایی که در آن احتمال خطر میرود، مجاز نمیکنند.
کودکان بیش از حد حمایت شده امکان رشد خود پویی را از آنان سلب کردهاند، ممکن است چنان از تصمیمگیری و انجام مستقلانه امور بیمناک باشند که عملا در استقرار موقعیت خود به عنوان بزرگسالی مستقل با مشکل روبرو شوند.
آسانگیری مفرط
یکی از علل اصلی احساس ناامنی در کودکان مهار ناکافی تکانشگری است که به احساس گناه و اضطراب کودک از رفتاری که مرتکب شده منجر میشود. کودکانی که بدون توجه به خوبی یا بدی امر، مجاز به هر گونه آزادی و کسب رضایت هستند، آمادگی کافی برای مواجهه با ناکامیها و نومیدیهای زندگی را نخواهند داشت.
چون این گونه کودکان منضبط نشده و نیاموختهاند که دیگران را نیز ملاحظه کنند، افرادی خودخواه و پرتوقع میشوند. اضطراب زمانی ایجاد میشود که این افراد به جهان خارج وارد و متوجه میشوند که دیگران به دلیل رفتار خودپسندانه از آنان بیزار یا متنفرند.
آنان از اینکه دیگران چون والدینشان به آنها آسان نمیگیرند روز به روز از عدم امکان موفقیت در روابط اجتماعی بیشتر بیمناک میشوند.