آشنایی با مهارتی برای مهار آسیبها
آسیبها معمولا توسط خودمان به خودمان وارد میشود. گاهی این آسیبها جبرانناپذیر هستند و گاهی آسیبها جبران میشوند. گاهی عصبانیت را در خود فرومی ریزیم و گاهی هم عنان اختیار از دست می دهیم؛ وقتی چنان می شود چه بسیار مواردی که پشیمانی در پی دارد. اما دیگر چه سود؟ اما راه های مهار آسیبها کدامند؟
با ویکی روان همراه باشید.
مهارتی برای مهار آسیبها
تیری که از چله کمان رها شود، راهی برای بازگشت ندارد. یکی از بزرگان را سال هاست می شناسم و طی این دوران، هرچند موارد بسیاری پیش آمده که جای ناراحتی و عصبانیت بوده اما آن مرد روحانی، بزرگوارانه حتی بدون اینکه اثری از آثار خشونت را در وجودش بپرورد، با آرامش کامل از آن موضع عبور کرده است.
پیشنهاد ما: چگونه با یک فرد خودشیفته رفتار کنید؟
مثالی از راه مهار آسیبها
روزی در کشف این راز کوشش کردم؛ «چگونه است که شما این قدر راحت از مواضع خشم به سلامت عبور می کنید و در آن دریای متلاطم، کشتی اندیشه را به سوی ساحل امن هدایت می کنید؟» مثال زیبایی برایم زد؛ «حتما آسمان خراش های سربه فلک کشیده را دیده ای!
بر بام آنها میله ای بلند دست به آسمان دارد و قرار است که وقتی صاعقه ای بر آسمان گذشت، برق را کنترل کند تا آسیبی به ساکنان نرسد. انسان باید چنین چیزی بر بام اندیشه خویش داشته باشد تا مواضع خشم و ترس و… را مهار کند و وجودش را از آسیب آن در امان دارد». از قضا روش پارسایان نیز چنین است.
فرموده حضرت علی (ع) درباره مهار آسیبها
امام علی(ع) در خطبه متقین یکی از صفات مهم آنان را این می دانند که خشم خود را فرومی خورند و به قول امام(ع)، این فروخوردن خشم چه جرعه شیرین و نیک فرجامی است که اگر به اثر آن بیندیشیم، چیزی خوش یمن تر از آن، نیست. کنترل خشم، تأثیری عمیق در قوای عقل و ایمان آدمی دارد زیرا انسان خشمگین، هرگز نمی تواند از عقل خود بهره ببرد و لاجرم چون عقل نباشد ایمان هم وجود ندارد.
در منطق امام(ع) خشم ابزاری از ابزارهای نفس اماره است و روح آدمی را از فطرت الهی خویش جدا می سازد. پس به قول امام(ع) باید این غریزه نفسانی را کنترل کرد و خود را در زمره صابران قرارداد،چرا که غضب، آدمی را از حوزه عقل و شرع خارج می کند. امام علی(ع) در تعبیری زیبا دلیلی عقلی بر کنترل خشم (و هر عمل شری) ارائه می دهند و به گرامی فرزندش می فرماید: شر را به تأخیر بینداز که هرگاه خواهی، می توانی بر آن شتاب کنی(نامه۳۱)