علت شرارت انسانهایی که به ارزش های اخلاقی باور دارند
تحقیقات بسیاری زیادی در مورد علت شرارت افراد با اخلاق صورت گرفته است و نتایج بسیار جالبی هم به دست آمده است.
هیتلر مشروبات الکلی مصرف نمیکرد و سیگار نمیکشید. او عاشق موسیقی و نقاشی بود. از آزار دیدن حیوانات ناراحت میشد و برای اولین بار در تاریخ اروپا، قوانین حمایت از حیوانات را وضع کرد. وی حامی محیط زیست و خانواده بود و به زنان احترام میگذاشت.
علت شرارت افراد با اخلاق چیست؟
این ویژگیها در کنار کورههای آدمسوزی و کشتارهای وسیع سردرگمکننده است با این حال این تضادها در هیتلر خلاصه نمیشود؛ بیرحم ترین شکنجه گران هم چه بسا پدرانی دلسوز باشند و از دیدن زخمی در انگشت فرزندشان ناراحت شوند.
پرسش اصلی این است که چطور انسانهایی که باور قوی به ارزشهای اخلاقی دارند و در سایر بخشهای زندگی دل رحم هستند میتوانند دست به اعمال غیر اخلاقی بزنند؟
با سایت روانشناسیویکی روان همراه باشید.
پاسخ بندورااستاد دانشگاه استنفورد چنین است: «افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نمیزنند مگر آنکه جنبه های غیر اخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند.»
او این حالت را «غیر فعال کردن کنترل درونی» نامید.
این اتفاق چگونه رخ میدهد؟
«بندورا» چند مکانیسم شناختی-روانی را که میتوانند باعث غیرفعال شدن کنترل درونی افراد شوند توضیح میدهد:
۱– توجیه اخلاقی عمده ترین علت شرارت افراد است
با تاکید بر اهداف متعالی، رفتار غیر اخلاقی طوری توجیه میشود که قابل دفاع یا حتی ستایشآمیز به نظر برسد.
شستشوی مغزی هم مثالی از این روش است. ترویستهای انتحاری با همین روش اقناع میشوند، پاک کردن زمین از گناه، رفتن به بهشت موعود و…
۲– تلطیف لغوی یا حسن تعبیر:
نامگذاری یک فعل غیر اخلاقی با کلمات متفاوت که چهره آن را میپوشاند.
فرماندهان در ابوغریب از لفظ «نرم کردن» به جای شکنجه کردن استفاده میکردند و رهبران نازی کشتار یهودیان را «پاکسازی اروپا» مینامیدند. نمونههای دم دستیتر این روش استفاده از «اختلاس» به جای دزدی و «شیطنت» به جای خیانتهای جنسی در ازدواج است.
۳– مقایسه با دیگران دیگر علت شرارت است
در این روش فرد با مقایسه رفتار خود با نمونههایی بدتر از سوی دیگران از عذاب وجدان خود کم میکند:
«آنقدر تو این کشور دزدی میشه که از زیر کار در رفتن ما جلوش هیچی نیست.»
۴– جابجایی یا تقسیم مسئولیت:
فرد در این حالت مسئولیت را به گردن یک منبع خارجی میاندازد یا آن را میان جماعت بزرگی تقسیم میکند.
در قتل عام «می لای» یک گروه از سربازان امریکایی پانصد غیرنظامی ویتنامی را شکنجه کردند، مورد تجاوز قرار داند، کشتند و بدن بعضیها را مثله کردند. وقتی چهارده نفر از افسران بابت این ماجرا محاکمه شدند مسئولیت را به گردن مافوق انداختند و البته رفع اتهام هم شدند!
۵– انسانیت زدایی از قربانی:
منطق کلی این روش مادون انسان در نظر گرفتن سایرین است. هرچه کیفیت انسانی قربانی بیشتر خدشه دار شود، آسیب رساندن به او سهلتر میشود.
کافر یا نجس دانستن پیروان سایر آیینها، کاکاسیا خواندن بردهها، کم عقل دانستن زنان و… در واقع پیش درآمدی برای همین رفتارهاست.
۶– مقصر دانستن قربانی از علت شرارت افراد میباشد
در این روش خود قربانی مسبب اصلی شرارت قلمداد میشود.
کارگرانی که بدرفتاری کارفرما را دلیل دزدی خود میدانند، متجاوزی که میگوید سر و وضع قربانی تحریکآمیز بوده نمونههایی از این مکانیسم هستند.