خودپنداره در نوجوانان
خودپنداره را درک فرد از ماهیت، منش و فردیتش تعریف کردهاند. خودپنداره، دیدگاه نوجوان یا برداشت او از خودش است، یا به عبارت دیگر، هویت خودفرض کردهای است که در طول سالهای بسیار شکل میگیرد. خودپنداره، ادراک شناختی و نگرش افراد به خودشان و توصیف یا برآوردی است که از خود به عمل میآورند.
بررسی خودپنداره در جوانان
با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.
خودپنداره ابعاد متعددی دارد، هر بعد آن نقشهای متفاوتی را شامل میشود. فرد ممکن است خود را همسر، متخصص، رهبر اجتماعی، خویشاوند، دوست و نظایرآن به شمار آورد.
این جنبههای مختلف خود، توصیف کننده کل فرد هستند. افراد ممکن است در زمانهای مختلف خودپندارههای متفاوتی داشته باشند، این خودپنداره ممکن است تصویر درستی از خود واقعی فرد باشد یا نباشد.
خودپندارهها، بسته به شرایط و روابط فرد، در حال صورتبندی دائم هستند.
یافتههای پژوهشی نشان میدهند که خودپنداره با افزایش سن روز به روز، متمایز میشود. تضادها و تعارضهای درونی خود در نوجوانی اولیه حداقل، در نوجوانی میانی در اوج است و در نوجوانی دیررس رفته رفته رو به کاهش میگذارد.
در طی نوجوانی میانه، جوان توانایی مقایسه، ولی نه حل صفات متضاد شخصی را پیدا میکند. در نوجوانی دیررس، توانش هماهنگ سازی، حل و هنجارسازی صفات متضاد پدیدار میشود و در نتیجه تعارض فرد درباره نوع خودی که واقعا میخواهد باشد کاهش مییابد.
گوردون آلپورت اعتقاد دارد که شخصیت تا حدودی پایدار است، ولی هرگز ثابت نیست، بلکه همواره در حال گذار و دستخوش بازبینی است.
آلپورت از واژه نفس استفاده کرد و آن را شامل «کلیه جنبههای شخصیت که سبب وحدت درونی میشوند» میدانست. در واقع نفس، هویت فردی یا خود شخصی است که در طول زمان متحول میشود.
روث استرنگ عقیده داشت که خود دارای چهار بعد اصلی است. نخست، خودپنداره کلی که شامل کل ادراکات نوجوان از توانشها، موقعیت و نقشهایش در جهان خارج است.
دوم، خودپنداره موقت یا در حال دگرگونی، که تحت تأثیر تجارب کنونی فرد هستند.
برای مثال، در دوران نوجوانی اظهار نظر انتقادی معلم ممکن است موقتا به کاهش ارزش فرد در دیدگاه خودش منجر شود.
سوم، خودپنداره اجتماعی نوجوان یا به عبارت دیگر، خود او در روابط با دیگران و خودی که دیگران به آن واکنش نشان میدهند.
نوجوانی میگفت: «من از نحوه پاسخ نگرش دیگران به خودم خوشم میآید؛ این پاسخها باعث میشوند، احساس خوبی به خودم پیدا کنم.» طرز فکر برخی از نوجوانان نسبت به خودشان منحصرا منفی است چون فکر میکنند دیگران آنها را دوست ندارند. احساس نوجوان به خودش وقتی در گروههای اجتماعی قرار میگیرد، یکی از عوامل عمده مؤثر بر خودپنداره است.
چهارم، نوجوانان دوست دارند خود آرمانی تصوریشان باشند. این تصاویر ممکن است واقعگرایانه باشد یا نباشد.
شخصیت خود را طوری پنداشتن که هرگز صورت واقعیت نخواهد گرفت به سرخوردگی و نومیدی منجر میشود. گاه نیز، نوجوان خود آرمانیاش را ترسیم میکند و سپس میکوشد که به همان فرد تبدیل شود.
افرادی که خودپنداره واقعی آنها نزدیک به خود آرمانی مورد نظرشان است و قادرند خود فعلی خود را بپذیرند، وضعیت هیجانی سالمتری دارند.
خودپنداره و پیشرفت تحصیلی
پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که خودپنداره و پیشرفت تحصیلی با یکدیگر همبستگی دارد.
رابطه پیشرفت تحصیلی با خودپنداره، از پایههای اول تحصیلی آغاز میشود. افرادی که قبل از ورود به مدرسه خودانگارهای منفی دارند و تصور میکنند که توانایی پیشرفت تحصیلی ندارند، به موفقیت دست نمییابند.
خواهران، برادران، دوستان نزدیک، پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، معلمان و مشاوران مدرسه میتوانند تأثیر چشمگیری بر خودپنداره تحصیلی دانشآموز داشته باشند.
اگر این افراد در مورد تواناییهای تحصیلی دانشآموزان نگرش مثبتی نشان دهند، دانشآموزان نیز اطمینان بیشتری به تواناییهای خود یافته و کارکرد تحصیلی بهتری نشان خواهند داد.
خودپنداره و بزهکاری
در نتیجه پژوهشهای اخیر، نوجوانانی که خودپنداره ضعیف دارند، گاه با اتخاذ الگوهای رفتار انحرافی، میکوشند احساس طردشدگی خود را کاهش دهند.
این افراد با تطبیق دادن رفتارشان با خودپنداره ضعیفشان، حقانیتشان را در طرد کردن خود تأیید میکنند. در این موارد، نوجوان با گروههای منحرف پیمان میبندد تا تأییدی را که جامعه از او دریغ کرده به دست آورد.
در واقع افرادی که خود را «غیر بزهکار» یا «خوب» به شمار میآورند، اجباری برای اثبات ارزش درونیشان از طریق بزهکاری احساس نمیکنند.