دین و فلسفه

داستان حضرت یوسف (بخش نهم)

کار یوسف وهمسر عزیز مصر به باریکترین مرحله می‌رسد. قرآن با تعبیر پرمعنایی از آن سخن می‌گوید: «همسر عزیز مصر، قصد او را کرد و یوسف نیز، اگر برهان پروردگار را نمی‌دید قصد وی می‌نمود»! در آنجا بتی بود که معبود همسر عزیز محسوب می‌شد، ناگهان چشم آن زن به بت افتاد، گویی احساس کرد با چشمانش خیره خیره به او نگاه می‌کند و حرکات خیانت آمیزش را با خشم می‌نگرد، برخاست و لباسی به روی بت افکند. مشاهده این منظره، طوفانی در دل یوسف پدید آورد. تکانی خورد و گفت: «تو از یک بت بی‌عقل و شعور و فاقد حس و تشخیص شرم داری، چگونه ممکن است من از پروردگارم که همه چیز را می‌داند و از همه خفایا و خلوتگاه‌ها باخبر است، شرم و حیا نکنم؟ این احساس، توان و نیرویی تازه به یوسف بخشید و او را در مبارزه شدیدی که در اعماق جانش میان غریزه و عقل بود کمک کرد، تا بتواند امواج سرکش غریزه را عقب براند.

با ویکی روان همراه باشید.

قرآن می‌گوید: «ما اینچنین برهان خویش را به یوسف نشان دادیم، تا بدی و فحشا را از او دور سازیم، چراکه او از بندگان برگزیده و با اخلاص ما بود». اشاره به اینکه اگر ما امداد غیبی و کمک معنوی را به یاری او فرستادیم تا از بدی وگناه رهایی یابد بی‌دلیل نبود، او بنده‌ای بود که با آگاهی و ایمان و پرهیزکاری و عمل پاک خود را ساخته بود و قلب و جان او از تاریکی‌های شرک، پاک و خالص شده بود و به همین دلیل شایستگی چنین امداد الهی را داشت. از شگفتی‌های قرآن که یکی از نشانه‌های اعجاز است، این است که هیچگونه تعبیر زننده و رکیک و ناموزون و مبتذل و دور از عفت بیان، در آن وجود ندارد و ابدا متناسب طرز تعبیرات یک فرد عادی درس نخوانده و پرورش یافته در محیط جهل و نادانی نیست؛ با اینکه سخنان هر کس متناسب و همرنگ افکار و محیط اوست. در میان تمام سرگذشت‌هایی که قرآن نقل کرده یک داستان واقعی عشقی، وجود دارد و آن داستان یوسف و همسر عزیز مصراست. داستانی که از عشق سوزان و آتشین یک زن زیبا، با جوانی ماهرو و پاکدل سخن می‌گوید. گویندگان و نویسندگان عادی هنگامی‌که با اینگونه صحنه‌ها روبرو می‌شوند یا ناچارند برای ترسیم چهره قهرمانان و صحنه‌های اصلی داستان جلوی قلم یا زبان را رها نموده و به اصطلاح حق سخن را ادا کنند،گو اینکه هزار گونه تعبیرات تحریک‌آمیز یا زننده و غیر اخلاقی به میان آید و یا مجبور می‌شوند برای حفظ نزاکت و عفت زبان و قلم، پاره‌ای از صحنه‌ها را در پرده‌ای از ابهام بپیچند و به خوانندگان و شنوندگان –به‌طور سربسته-تحویل دهند! گوینده و نویسنده، هر قدر مهارت داشته باشد، غالبا گرفتار یکی از این دو اشکال می‌شود. آیا می‌توان باور کرد فردی درس نخوانده، هم ترسیم دقیق و کاملی از باریک‌ترین و حساس‌ترین فصول چنین عشق شورانگیزی بنماید، بدون اینکه کوچک‌ترین تعبیر تحریک‌آمیز و دور از عفتی بکار برد ولی قرآن در ترسیم صحنه‌های حساس این داستان به طرز شگفت‌انگیزی «دقت در بیان» را با «متانت و عفت» بهم آمیخته و بدون اینکه از ذکر وقایع چشم بپوشد و اظهار عجز کند، تمام اصول اخلاق و عفت را نیز بکار بسته است. قرآن در شرح این ماجرا همه گفتنی‌ها را گفته، اما کوچک‌ترین انحرافی از اصول عفت سخن پیدا نکرده است. (سوره یوسف آیه ۲۵)

طشت رسوائی همسر عزیز از بام افتاد…

ادامه دارد…

نیلوفر صدری

ارشد روانشناسی وتربیتی دکتری تعلیم وتربیت عضو تیم تحریریه ویکی روان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا