شعر و ادبیات
شعر شاه شمشاد قدان با صدای سالار عقیلی (دانلود)
غزل شماره ۳۸۷ یا همان شعر شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان یکی از دوست داشتنی ترین ابیات فارسی است.…
بیشتر بخوانید »مولانا – دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
غزل شماره ۵۶۳ مولانا (دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد) را میتوان یکی از زیباترین غزلیات…
بیشتر بخوانید »معنی غیرت چیست؟ (تعریف غیرت در روانشناسی)
تعریف غیرت چیست و چرا از این اصطلاح زیاد استفاده می شود؟ معنی غیرت خیلی واضح نیست چون معمولا برداشت…
بیشتر بخوانید »شعر آن کیست از شکیب دارابی
شعر و ادبیات فارسی از لطافت و زیبایی خاصی برخوردار است و جلا دهنده روح انسان میباشد. در ادامه یکی…
بیشتر بخوانید »میتوانی بر روی آب راه برو!
با ویکی روان همراه باشید. ابوسعید را گفتند: کسی را میشناسیم که مقام او آن چنان است که بر روی…
بیشتر بخوانید »شاگردی حکیم ژاپنی
حکیم ژاپنی در صحرایی روی شنها نشسته و در حال مراقبه بود. مردی به او نزدیک شد و گفت مرا…
بیشتر بخوانید »سیرت زیبا
اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟» ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: «ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ…
بیشتر بخوانید »تلقین نابودگر
ﺭﻭﺯﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ بحثشاﻥ ﺷﺪ! ﻣﺎﺭ میگفت: ﺍﻧﺴﺎنها ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﻓﻨﺎﮎ ﻣﻦ میمیرﻧﺪ؛ ﻧﻪ به خاﻃﺮ…
بیشتر بخوانید »فریدون مشیری | رازنگهدارترین
با شعری از فریدون مشیری با ویکی روان همراه باشید. ای تو با روح من از روز ازل یارترین کودک شعر…
بیشتر بخوانید »مرد ثروتمند فقیر
روزی یک مرد ثروتمند پسر بچه کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمیکه در آنجا…
بیشتر بخوانید »قصرها و خانه های زیبا
مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست به دوستش گفت: «وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند ما کجا…
بیشتر بخوانید »آبلیموی تقلبی
در کربلا عطار مشهوری زندگی میکرد. روزگاری مریض شد و بیماریاش طولانی گردید. یکی از دوستان به عیادتش رفت؛ دید…
بیشتر بخوانید »هدیه به حاکم شهر
مردی یک جواهر زیبا و باارزش پیدا کرد. میخواست آن را به حاکم شهر خود هدیه کند چون فکر میکرد…
بیشتر بخوانید »داستان مهندس ساختمان
روزی مهندس ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺻﺪﺍ میزنه، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ…
بیشتر بخوانید »راننده کامیون و سه موتور سوار
راننده کامیونی وارد رستوران شد. دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد، سه جوان موتور سیکلت…
بیشتر بخوانید »مثل عقاب زندگی کنید
عقاب داشت از گرسنگی میمرد و نفسهای آخرش را میکشید. کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه گندیده آهو بودند.…
بیشتر بخوانید »داستان پادشاه و انتخاب نخست وزیر
پادشاهی میخواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و…
بیشتر بخوانید »داستان داوری قاضی
با ویکی روان همراه باشید. ـ آی دزد! آی دزد! دزد آمده! آهای! آهای ! دزد بدشانس وقتی صدای صاحب…
بیشتر بخوانید »داستان مردی با دوچرخه
مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد .او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی میپرسد: در کیسهها چه…
بیشتر بخوانید »وقتی یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد
در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با…
بیشتر بخوانید »