دین و فلسفه

داستان حضرت لوط (بخش دوم)

سرانجام گنهکاران، خاندان پیامبر بزرگ خدا لوط را به خاطر پرهیزشان از آلودگی و ننگ، تبعید می‌کنند اما زلیخاها آزادند و صاحب مقام! این احتمال نیز وجود دارد که آنها به خاطر فرو رفتن در این منجلاب فساد و خو گرفتن به آلودگی، این سخن را از روی مسخره به خاندان لوط می‌گفتند: «اینها تصور می‌کنند کار ما ناپاکی است و پرهیز آنها پاکدامنی، چه چیز عجیب و مسخره‌ای؟!» این شگفت‌آور نیست که حس تشخیص انسان برر اثر خوگرفتن به یک عمل ننگین دگرگون شود، داستان معروف مرد دباغی که دائما با پوست‌های متعفن سر و کار داشت و شامه او با آنها خوگرفته بود و گذشتن او از بازار عطاران و بیهوش شدن از بوی عطر! و دستور آن مرد حکیم که وی را به بازار دباغان ببرند تا بهوش آید و از مرگ نجات یابد شنیده‌ایم که مثال حسی جالبی است برای این مطلب منطقی.

با ویکی روان همراه باشید.

سی سال تلاش

لوط حدود سی سال در بین آنها تبلیغ کرد ولی جز خانواده‌اش (آن هم به استثنا همسرش که با مشرکان هم‌عقیده شد) به او ایمان نیاوردند اما لوط بی‌آنکه به تهدیدهای آنها اعتنا کند به سخنان خود ادامه داد و گفت: «دشمن سرسخت اعمال شما هستم». یعنی من به اعتراض‌های خودم همچنان ادامه خواهم داد. جمع دیگری از مومنان نیز با لوط هم‌صدا شده و زبان به اعتراض شدید گشودند. هر چند قوم سرکش، آنها راا سرانجام از صحنه بیرون کردند. جالب اینکه لوط می‌گوید: «من دشمن اعمال شما هستم، عداوت و خرده‌حسابی با شخص شما ندارم، عمل‌تان ننگین است، اگر این اعمال را از خودتان دور کنید من دوست صمیمی‌تان خواهم بود.» سرانجام آن همه اندرز و نصیحت اثر نگذارد. فساد سراسر جامعه آنها را به لجنزار متعفنی مبدل ساخت. اتمام حجت به اندازه کافی شد. رسالت لوط(ع) به آخر رسید. در اینجاست که باید از این منطقه آلوده، خود و کسانی را که به دعوت او ایمان آوردند نجات دهد تا عذاب مرگبار الهی قوم ننگین را در هم کوبد. درمقام نیایش و تقاضا به پیشگاه خداوند برآمده و چنین عرض کرد: «پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می‌دهند رهایی بخش.»

و این هم سرنوشت آلودگان

سرانجام دعای لوط مستجاب شد و فرمان مجازات سخت و سنگین این قوم تبهکار از سوی پروردگار صادر گردید. فرشتگانی که مامور عذاب بودند قبل از اینکه به سرزمین لوط(ع) برای انجام ماموریت خود بیایند به سرزمینی که ابراهیم(ع) در آن بود برای ادعای رسالتی دیگر، یعنی بشارت ابراهیم(ع) به تولد فرزندان رفتند.

ادامه دارد…

نیلوفر صدری

ارشد روانشناسی وتربیتی دکتری تعلیم وتربیت عضو تیم تحریریه ویکی روان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا