دین و فلسفه

حضرت آدم و وسوسه شیطان

وسوسه شیطان

آدم خود را در برابر فرمان الهی درباره خودداری از درخت ممنوع دید، ولی شیطان اغواگر که سوگند یاد کرده بود دست از گمراه کردن آدم بر ندارد به وسوسه‌گری مشغول شد و برای رسیدن به این هدف، باید از عشق و علاقه ذاتی انسان به تکامل، ترقی و «زندگی جاویدان» استفاده می‌کرد لذا به آدم وزهمسرش گفت: «خداوند شما را از این درخت نهی نکرده مگر بخاطر اینکه از آن بخورید که در آن صورت یا فرشته خواهید شد و یا جاودانه در بهشت خواهید ماند». شاهد این سخن در قرآن جمله‌ای از ابلیس است «ای آدم می‌خواهی تو را به درخت زندگی جاوید و ملکی بی‌زوال راهنمایی کنم؟!» آدم با شنیدن این سخن در فکر فرو رفت، اما شیطان برای اینکه پنجه‌های وسوسه خود را بیشتر و محکم‌تر در جان آدم و حوا فرو برد،«سوگندهای بسیاری یادکرد، که من خیرخواه شما هستم!»

با ویکی روان همراه باشید.

آدم در آرزوی آب حیات

آدم که هنوز تجربه کافی در زندگی نداشت وگرفتار دام‌های شیطان و خدعه و دروغ و نیرنگ نشده بود، نمی‌توانست باورکند،کسی اینچنین قسم دروغی یادکند و چنین دام‌هایی سر راه او بگذارد، سرانجام تسلیم فریب شیطان شد و با ریسمان پوسیده مکر و خدعه او، برای بدست آوردن آب حیات و ملک جاویدان، به چاه وسوسه‌های ابلیس فرو رفت و نتنها آب حیات به دستش نیامد، بلکه در گرداب نافرمانی از خدا افتاد. «به این ترتیب شیطان، آنها را فریب داد و با طناب خود آنها را در چاه فرو برد.»

«همین که آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند، بلافاصله لباس‌های‌شان از تن‌شان فرو ریخت و اندام‌شان آشکار گشت» و در حقیقت از لباس بهشتی که کرامت و احترام به خدا بود برهنه شدند.

قرآن سپس می‌گوید: «هنگامی که آدم و حوا چنین دیدند بلافاصله از برگ‌های درختان بهشتی برای پوشیدن اندام خود، استفاده کردند.» از طرف خدا ندا رسید: «مگر من شما را از آن درخت نهی نکردم، مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار و سرسخت شماست؟ چرا فرمان مرا به دست فراموشی سپردید و در این گرداب سقوط کردید؟»

شجره ممنوعه چه درختی بوده است؟

در شش مورد از آیات قرآن به شجره ممنوعه اشاره شده است؛ در لغت عرب شجره به بوته نیز اطلاق می‌شود. قرآن از بوته کدو به‌عنوان شجره یاد می‌کند. در تفسیر معنوی، آدم هم از شجره حسد تناول کرد و هم از بوته گندم که نماد دنیای مادی بود.

وسوسه شیطان

اخراج از بهشت

قرآن در ادامه داستان می‌گوید: «سرانجام شیطان آن دو را به لغزش وا داشت و از ‌آنچه در آن بودند (بهشت) بیرون کرد». «ما به آنها دستور دادیم که همگی به زمین فرود آیید در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود». آدم و حوا از یک‌سو و شیطان از سوی دیگر. اینجا بود که آدم متوجه شد راستی به خویشتن ستم کرده؛ بخاطر تسلیم شدن در برابر وسوسه‌های شیطان بیرون رانده شده و در محیط پرزحمت و مملو از مشقتی قرار گرفته. درست است که آدم پیامبر بود و معصوم از گناه ولی، هرگاه ترک اولی از پیامبر سر زند خداوند به او سخت می‌گیرد، همانند گناهی که از افراد عادی سر بزند و این جریمه سنگینی بود که آدم پرداخت.

بازگشت آدم به سوی خدا

بعد از اخراج آدم از بهشت، او متوجه شد راستی به خویشتن ستم کرده، در اینجا آدم به فکر جبران خطای خویش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد؛ توجهی آمیخته با کوهی از ندامت و حسرت. لطف خدا نیز در این موقع به یاری آدم شتافت و چنانچه قرآن می‌گوید: «آدم از پروردگار خود کلماتی دریافت داشت، سخنانی موثر و دگرگون‌کننده و با آن توبه کرد و خدا نیز توبه او را پذیرفت چراکه او توبه‌پذیر و مهربان است.»

کلماتی که خدا برآدم القا کرد چه بود؟

معرف است که آن کلمات چنین بود «خداوند ما بر خود ستم کردیم، اگر تو ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود.»

گناه آدم چه بود؟

روشن است آدم با آن مقام والا گناه نمی‌کند. او پیامبر بود و پیامبران معصوم می‌باشند. دو تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند:

۱- آنچه آدم مرتکب شد «ترک اولی» و یا به عبارت دیگر «گناه نسبی» بود نه«گناه مطلق». گناه مطلق گناهی است که از هر کسی سر زند مستحق مجازات است (مانند شرک، کفر، ظلم و تجاوز) و گناه نسبی آن است که بعضی اعمال مباح و یا حتی مستحب در خور مقام افراد بزرگ نیست.

۲- نهی خداوند در اینجا نهی ارشادی است،یعنی همانند دستور طبیب که می‌گوید: فلان غذا را نخورکه بیمار می‌شوی، خداوند نیز فرمود اگر از درخت بخوری از بهشت بیرون خواهی رفت.

نکات اخلاقی: در صحنه پر غوغای زندگی این جهان، انسان از نیروی «خرد» و«غرائز سرکش» ترکیب شده است. تسلیم در برابر وسوسه‌های شیطان نخستین نتیجه‌اش ریختن لباس تقوی از اندام آدم است. نتیجه دیگرش دوری از قرب پروردگار و از بهشت آرامش و امنیت بود. سپس به نیروی عقل، به فکر جبران می‌افتد و اعتراف به اشتباه خود می‌کند؛ اعترافی سازنده. در این هنگام بار دیگر دست رحمت الهی به سوی او باز می‌گردد و او را از سقوط همیشگی رهایی می‌بخشید، آثار تلخ «وضعی» این گناه گریبان آدم را گرفت ولی درس عبرتی برای او شد که…

ادامه دارد…

نیلوفر صدری

ارشد روانشناسی وتربیتی دکتری تعلیم وتربیت عضو تیم تحریریه ویکی روان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا