وقتی بخشش سرطان لوییز هی را درمان کرد
لوییز هی ۸ اکتبر ۱۹۲۶ در ایالت متحده آمریکا متولد شد. وقتی هجده ماه بیشتر نداشت پدر و مادرش از هم جدا شدند.
مادرش به عنوان خدمتکار شروع به کار کرد و پس از مدتی با مرد دیگری که بسیار تندخو بود ازدواج کرد.
وقتی لوییز هی ۵ ساله بود مورد تجاوز قرار گرفت و بیشتر کودکیاش با سوء استفادههای جسمی و جنسی که از او میشد گذشت.
زندگینامه لوییز هی
با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.
لوییز هی ۱۵ سالگی از خانه فرار کرد و به عنوان پیشخدمت در رستورانی مشغول به کار شد.
در ۱۶ سالگی دختری نامشروع به دنیا آورد که مجبور شد او را به خانوادهای بدون فرزند بسپارد.
در همین سن و سال بود که به نزد مادرش رفت و او را با خود برد و در هتلی به عنوان مستخدم برایش کار پیدا کرد.
آپارتمانی برایش دست و پا کرد و اینگونه دینش را تا حدی نسبت به او ادا کرد.
فعالیت های لوییز هی
لوییز هی پس از چند سال در نیویورک به عنوان مانکن مشغول به فعالیت شد.
او با مردی آشنا شد و با وی ازدواج کرد.
تازه داشت طعم خوشبختی را میچشید که همسرش او را به خاطر زنی دیگر رها کرد.
سپس به طور کاملا تصادفی به یکی از جلسات کلیسای علوم دینی رفت و پس از آن زندگیاش عوض شد.
کلیسای علوم دینی خانه تازهاش شد.
سه سال بعد عنوان درمانگر مجاز کلیسا را به خود اختصاص داد.
لوییز هی پس از دورههای بسیاری که در کلیسا گذراند وارد برنامه آموزش کشیشی شد.
سخنرانی در جلسات ظهرانه و دیدن مراجعان را آغاز کرد و این کار به شغلی تمام وقت تبدیل شد و ثمره کارش کتابی به نام «شفای تن» بود.
در این حین دریافت که به سرطان رحم مبتلا شده است.
ابتدا به عذابی الیم دچار شد ولی به این فکر افتاد که سرطان مرض نفرت و انزجار است پس شروع به درمان خود کرد.
کسانی که سر تا سر کودکیاش به او بد کرده بودند را بخشید.
به یاری یک درمانگر، خشم فروخورده خود را درمان کرد.
سپس از یک متخصص تغذیه خوب بهره برد و بدنش را از سموم غذاهایی که سالیان دراز خورده بود پاک کرد.
اینگونه بدون جراحی از بیماری مهلک سرطان نجات یافت.
او اکنون گروهی به نام پشتیبانی از بیماران ایدز را هدایت میکند و کتاب «شفای تن» وی از جمله کتب پر فروش اوست.
طلایی ترین جملات لوییز هی
- فرصتهای طلایی در کوشه و کنار منتظر ما هستند.
- در قلب شما آنقدر محبت هست که میتوانید با آن تمام این سیاره را شفا بدهید.
- اختیار شما تابع ذهن نیست بلکه اختیار ذهن در دستان شماست.
- گذشته را نمیتوان عوض کرد اما آینده از اندیشههای کنونی ما شکل میگیرد.
- آنچه به گذشته مربوط است، گذشته و تمام شده.
- با خودتان مهربان باشید، دوست داشتن و تایید خود را آغاز کنید.
- هر آنچه از شما بروز میکند، به خودتان باز خواهد گشت.
- زندگی بسیار ساده است، از هر دست بدهیم، از همان دست میگیریم.
- اندیشههایی که انتخاب میکنید، تجربههای شما را میآفرینند.
میتوانید زندگینامه بزرگان دیگر مانند لوییز هی را د بخش بزرگان مطالعه کنید.
مفید بود !
با سپاس از سایت خوب تان !
خیلی زیبا بود واقعا کتاب های الهام بخشی دارن و جملات بی نظیری بیان کرده اند خداوند روحشون را شاد کند .
دقیقا
چه قدر خوب واقعا کینه داشتن ادم رو بیمار می کنه روحشون شاد