لنیک و کیل هوش اخلاقی را توانایی تشخیص درست از اشتباه میدانند که با اصول جهانی سازگار است. به نظر آنان چهار اصل هوش اخلاقی، بدین گونه برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:
با ویکی روان همراه باشید.
درستکاری: یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن باور داریم و آنچه که به آن عمل میکنیم. انجام آنچه که میدانیم درست است وگفتن حرف راست در تمام زمانها. کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوهای که با اصول و عقایدش سازگار باشد، عمل میکند.
مسئولیت پذیری: کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال و پیامدهای آن اعمال، همچنین اشتباهات و شکستهای خود را نیز میپذیرد.
دلسوزی: توجه به دیگران که دارای تاثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان و دلسوز بودیم، آنان نیز در زمان نیاز با ما همدردی میکنند و مهربان خواهند بود.
بخشش: آگاهی از عیوب خود و تحمل اشتباهات دیگران.
بسیاری از رفتارها و تصمیمهای کارکنان و مدیران در سازمانهای امروزی، تحت تأثیر ارزشهای اخلاقی آنهاست. از آنجا که نیروی انسانی، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی و در تعامل با دیگران، هم چنان مهمترین عامل مزیت رقابتی به شمار میآید، قضاوت افراد در مورد درستی یا نادرستی کارها بر کمیت و کیفیت عملکرد آنان و به تبع آن، عملکرد سازمان و در نتیجه موفقیت آن به شدت تأثیر دارد.
از این رو توجه به اصول اخلاقی برای سازمانها ضرورتی اجتنابناپذیر است. اخلاق کار میتواند از راه تنظیم بهتر روابط،کاهش اختلاف و تعارض و افزایش جو تفاهم و همکاری و نیز کاهش هزینههای ناشی از کنترل، عملکرد را تحت تاثیر قرار دهد.
به علاوه هوش اخلاقی موجب افزایش تعهد و مسئولیتپذیری بیشتر کارکنان شده و به بهبود کارایی فردی و گروهی منجر شود.
رعایت اخلاقیات در برخورد با ذی نفعان داخلی و بیرونی، باعث افزایش مشروعیت اقدامات سازمان و استفاده از مزایای ناشی از افزایش چندگانگی شده، سرانجام موجب بهبود سودآوری و مزیت رقابتی میشود. از این رو لازم است مدیران در جهت ارتقای اخلاقی سازمان گامهایی را بردارند.