شعر و ادبیات
مثل عقاب زندگی کنید
عقاب داشت از گرسنگی میمرد و نفسهای آخرش را میکشید. کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه گندیده آهو بودند. جغد دانا و پیری هم بالای شاخه درختی به آنها خیره شده بود. کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند:
این عقاب احمق را میبینی به خاطر غرور احمقانهاش دارد جان میدهد؟ اگه بیاید و با ما هم سفره شود، نجات پیدا میکند! حال و روزش را ببین! آیا باز هم میگویی او سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: او نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد! آنها عقابند! از گرسنگی خواهند مرد، اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است، نه چقدر زیستن.
زندگی ما انسان ها هم باید مثل عقاب، باشد. مهم نیست چقدر زندهایم! مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم.