با ویکی روان همراه باشید.
- اندیشه مرهم از سر بدر کن که مرهم این زخم جز شدت آن جراحت نباشد. (عطار)
- آخرین درمان داغ است. (عطار)
- سنگ دوست از گوهر دشمن عزیزتر است. (عطار)
- جز طلب مطلب. (عطار)
- خواب را با عشق کار نباشد. (عطار)
- تو آنی که این دم هستی و میکنی، نه آنکه بودهای و کردهای. (عطار)
- هرکه در وادی توحید گم نگردد گمراه گردد. (عطار)
- آنان که هوای دانه کردند اسیر دام ماندند. (عطار)
- فرد خلاق نمیتواند راه رفته را طی کند. (اشو)
- ذهن جمعی پستترین ذهن در دنیاست. (اشو)
- منطق میتواند از عشق بگوید ولی نمیتواند عاشق شود. (اشو)
- وحشت از سکوت به این معناست که تو در درون، ذهن وسواسی، تبآلود و بیماری داری که پیوسته از تو طلب میکند که فعال باشی. (اشو)
- سیگار بکش، اما بسیار آهسته سیگار بکش، با هوشیاری کامل، تا لااقل بفهمی چه کار میکنی. (اشو)
- هر وقت بایدی درکار بود، وسواسی هم در پشت آن پنهان است. (اشو)
- جایی برای رفتن نیست. هرچه هست اینجاست. کل هستی به همین لحظه ختم میشود. (اشو)
- انرژیات را با دیگران تقسیم کن، معامله نکن. ببخش چون داری که ببخشی، نه برای اینکه عوضش را دریافت کنی. بهشت جای معاملهگرها نیست. (اشو)
- نفس، مرگ توست و مرگ نفس آغاز زندگی واقعی توست. (اشو)
- وقتی خلاق هستی، تو در حال حاضر همانی هستی که همیشه دلت میخواست باشی. (اشو)
- نفس همیشه در تلاش برای شنا کردن در خلاف جهت رودخانه است. (اشو)
- اگر سعی کنی چیزی را بیعیب و نقص ارائه دهی، آن چیز همچنان نیمهکاره و ناقص باقی خواهد ماند و اگر آن را خود به خود به طور طبیعی انجام دهی، همیشه کامل از آب در خواهد آمد. (اشو)