سخنان بزرگان
سخنان بزرگان شماره ۲۸
سخنان بزرگان شماره بیست و هشت، باویکی روانهمراه باشید.
- آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید. (عطار)
- بطن جهان از زایش کودک شادی عقیم است و در بسیط زمین این گوهر نایاب یافت نگردد که وجودش جز خیالی وهم انگیز نباشد. (عطار)
- هرچه را رنگ و روی کمتر باشد، به حقیقت نزدیکتر بود. (عطار)
- حرمت بندگی نگهدار. (عطار)
- پاکبازی جز طریق شمع نیست که بسوزد و جمع را روشنی بخشد و هستی خویش بر سر این کار نهد. (عطار)
- فرمانبری از نفس جز خودکشی نباشد. (عطار)
- هرگز رام نفس مشو و با آن بستیز که او تیغ به دست در پی ات روان است و در اندیشه ستاندن جان است که فرصتی یابد و ضربت خویش فرود آرد و تو را نیست سازد. (عطار)
- اگر هستی خواستی نیست شو که چون نیست شوی، هستی یابی و از هستی دم مزن که دعوی هستی، خود اثبات نیستی است. (عطار)
- اگر دمی ادعای هستی کنی، از پیش و پس باران حوادث بر سرت میبارد. (عطار)
- کامروایان دنیا سرگشتگان آخرتند. (عطار)
- هرچه تو را از رسیدن به حق باز دارد بت دان و از میان بردار. (عطار)
- او اصل شادی است و دیگر شادیها جز غم نیست. (عطار)
- از عیب دیگران دیده بربند تا لذت زیبایی دریابی. (عطار)
- هرکس از عشق بویی برد، جمله عیبها هنر بیند. (عطار)
- آرزوی بهشت و بیزاری دوزخ هردو واهی است. (عطار)
- تو را در وجود خویش بهشت و دوزخ مهیاست. (عطار)
- خدایا! آرزوهای دنیوی دشمنانت را برآور و دوستانت را پاداش اخروی بخش و مرا هیچ یک مده. (عطار)
- چون خداوند یاریات کرد کار تو به خوبی صورت گرفت. او کار خویش کرد، تو چرا کار خویش نمیکنی. (عطار)
- زنی را که درد زایش در دل پدید آید، لازم نیست کسی او را بیدار کند که او خود بیدار میشود. (عطار)
- سوز آتش دل، سوز آتش دوزخ از یاد ما برده است. (عطار)