دیگر همبستر شدن با او را دوست ندارم
چند سال پیش زوج جوانی که در آستانه طلاق بودند برای مشاوره به من مراجعه کردند. مشکل آنها مربوط به روابط جنسی شان بود و زن میل به همبستر شدن با شوهرش نداشت.
دیگر میل به همبستر شدن با او ندارم
با سایت روانشناسیویکی روان همراه شوید.
زن هیچ تمایلی برای رابطه با شوهرش نداشت و نمیتوانست هر گونه نزدیکی فیزیکی را تحمل کند.
به هر حال همسرش با این موضوع مشکلی نداشت. در حالی که زن با عصبانیت احساساتش را بیان میکرد، مرد مات و مبهوت نشسته بود و حرفهای همسرش را درک نمیکرد.
پس از مدتی از مرد خواستم اتاق را ترک کند و از زن پرسیدم: «حالا رک و پوستکنده بگو مشکلت چیست؟» پاسخ داد:
«دیگر میل به همبستر شدن با او را دوست ندارم و هرگز احساسی را که موقع همبستر شدن دوست دارم داشته باشم، ندارم. اوضاع روز به روز بدتر میشود و دیگر نمیتوانم تحمل کنم.»
پرسیدم: «در این مواقع از چه چیزی خوشت نمیآید؟»
پاسخ داد: «گفتنش سخته، احساس خوبی ندارم.»
از او پرسیدم: «آخرین باری که همبستر شدید کی بود؟»
– «جمعه شب.»
– «تعریف کن چه اتفاقی افتاد؟»
– «تازه دخترم را در تختش گذاشته بودم و مشغول مسواک زدن بودم که به طرفم آمد. با خود فکر کردم بهتر است اجازه دهم زودتر همه چیز تمام شود.»
– «بسیار خوب اگر بخواهی به این رابطه امتیازی بین یک تا ده بدهی چه امتیازی میدهی؟»
کمی فکر کرد و گفت: «فکر کنم سه»
سپس از همسرش خواستم که وارد اتاق شود.
از او پرسیدم: «شما از رابطه جنسیتان راضی هستید؟» با خنده گفت: «من کاملا راضی هستم فقط دوست دارم همسرم نیز راضی باشد.»
از او خواستم امتیازی به آخرین ارتباط جنسیشان بدهد. با قاطعیت پاسخ داد: «۹»
از او خواستم که تجربه آن شب را شرح دهد: «همسرم مشغول مسواک زدن بود. او را دیدم تحریک شدم و سپس… خیلی راضی بودم و امتیاز ۹ را به آن شب میدهم.»
به او گفتم: « در آن شب چه افکار و احساساتی داشتی؟»
چند لحظه فکر کرد و گفت: «ایستاده بودم و او را نگاه میکردم. با خود فکر میکردم که او چه مادر مهربانی است. زیرا تازه دخترمان را در تختش خوابانیده بود و چقدر برای مراقبت از ما تلاش میکند. سپس سراسر وجودم لبریز از عشق نسبت به او شد و به طرفش رفتم و…»
وقتی به همسرش نگاه کردم در کمال تعجب دیدم چشمانش پر از اشک شده است! دستمالی از کیفش بیرون آورد و اشکهایش را خشک کرد.
مرد ادامه داد: «با خود فکر کردم او چقدر زیباست. هیچ کس از او زیباتر نیست. دوست داشتم به او نزدیکتر شوم.» در حالی که زن جلوتر آمد تا بهتر صحبتهای همسرش را بشنود اشک از چشمانش جاری بود.
«احساس کردم در جایی هستم که به آنجا تعلق دارم. هرگز نمیخواستم آن لحظه پایان یابد. احساس کردم چقدر این زن را دوست دارم. او را میپرستم. چقدر خوشبختم که چنین زنی دارم.»
همسرش که دیگر نمیتوانست احساس خود را پنهان کند گفت: «این بار امتیاز ۱۰ را میدهم، امتیاز ۱۰»
این مرد به راستی عاشق همسرش بود اما هنگامیکه با او رابطه داشت احساسات درونیاش را بیان نمیکرد.
به همین دلیل همسرش به عشق و صمیمیت درونی او واقف نبود و فکر میکرد همسرش او را تنها برای رابطه جنسی دوست دارد و این موضوع او را سرد میکرد اما با شنیدن احساس درونی همسرش قلبش متوجه او شد. چه عاملی موجب میشود که به هم آغوشی امتیاز ده بدهد؟
عشق، صمیمیت و ارتباط قلبی دو طرف.
در صورت نیاز میتوانید از بخش مشاوره روانشناسی آنلاین سایت ویکی روان برای ارتباط با مشاورین سایت استفاده نمائید