داستان حضرت نوح (بخش دوم)
آخرین سخنی که حضرت نوح در پاسخ ایرادهای واهی قوم به آنها میگوید این است که اگر شما خیال میکنید من امتیازی جز از طریق وحی و اعجاز برشما داشته باشم اشتباه است، با صراحت باید بگویم که «من نه به شما میگویم خزائن الهی در اختیار من است و نه هرکاری بخواهم میتوانم انجام دهم و نه میگویم از غیب آگاهی دارم و نه میگویم من فرشتهام». اینگونه ادعاهای دروغین مخصوص مدعیان کاذب است و هیچگاه یک پیامبر راستین چنین ادعاهایی نخواهد داشت، چرا که خزائن الهی و علم غیب تنها در اختیار ذات پاک خداست و فرشته بودن نیز با این احساسات بشری سازگار نیست. در مورد مستضعفین میگوید: من هرگز نمیتوانم در مورد این آدمها که در چشم شما حقیرند قضاوت کنم بلکه برعکس با آنکه دستشان از مال و ثروت تهی است من جز صداقت و ایمان از آنان چیزی نمیبینم حتی اگر به گفته شما از ارازل و اوباش باشند خدا از درون جان و نیتشان باخبر است. من مامور به ظاهرم و بندهشناس خداست.
با ویکی روان همراه باشید.
حرف بس است مجازات کو؟
قرآن از زبان قوم نوح نقل میکند که «ای نوح این همه بحث و مجادله کردی بس است، تو بسیار با ما سخن گفتی، اگر راست میگویی، همان وعدههای دردناکی را که به ما میدهی درمورد عذابهای الهی تحقق بخش». این نشانه گستاخی قوم بود انگار که ما نه به دلایل شما وقعی مینهیم و نه از تهدیدتان میترسیم و نه حاضریم به سخنان شما گوش فرادهیم! انتخاب این روش در برابر آن همه محبت و لطف پیامبران الهی و گفتارهایی که همچون آب زلال و گوارا بر دل مینشیند حکایت از نهایت لجاجت و تعصب و بیخبری است. حضرت نوح در برابر این همه بیاعتنایی و لجاجت با جمله کوتاهی چنین پاسخ گفت: «تنها اگر خدا اراده کند به این تهدیدها و وعدههای عذاب تحقق میبخشد. اما بدانید هنگامی که وعده عذاب فرا رسد شما نمیتوانید از چنگال قدرت او بگریزید و به پناهگاهی فرار کنید!»
مبارزه شروع میشود
در اینجا با شروع مرحله دوم مبارزه حضرت نوح ، مرحله پایان یافتن دوران تبلیغ و آماده شدن برای اثبات الهی!«به نوح وحی شد که جز افرادی که به تو ایمان آوردهاند هیچکس ایمان نخواهد آورد». به هر حال این گروه عصیانگر و لجوج باید مجازات شوند، مجازاتی که جهان را از لوث وجود آنها پاک کند و مومنان را برای همیشه از چنگالشان رها سازد. حضرت نوح باید کشتی مناسبی برای نجات مومنان راستین بسازد تا هم مومنان در مدت ساختن کشتی در مسیر خود ورزیدهتر شوند و هم بر غیرمومنان به اندازه کافی اتمام حجت گردد.
کشتی حضرت نوح
«به نوح دستور دادیم که کشتی بسازد، در حضور ما و طبق فرمان ما». از کلمه«فرمان ما» چنین برمیآید که نوح چگونگی ساخت کشتی را نیز از فرمان خدا میآموخت و باید هم چنین باشد زیرا نوح نمیدانست ابعاد عظمت طوفان آینده چه اندازه است تا کشتی خود را متناسب با آن بسازد و این وحی الهی بود که او را در انتخاب بهترین کیفیتها یاری میکرد. در پایان خداوند به حضرت نوح هشدار میدهد که از این به بعد «درباره ستمگران شفاعت و تقاضای عفو مکن چراکه آنها محکوم به عذابند و مسلما غرق خواهند شد.»
کشتی میسازی دریایش راهم بساز
اما چند جمله هم درباره قوم نوح بشنویم: آنها به جای اینکه یک لحظه مساله را جدی بگیرند، باز همانطور که عادت افراد متکبر و مغرور است به استهزا و مسخره ادامه دادند: «و هر زمان گروهی از اشراف قومش از کنار او میگذشتند و او و یارانش را سرگرم تلاش برای آماده ساختن چوبها و وسایل کشتیسازی میدیدند مسخره میکردند و میخندیدند». هردسته از اشراف به نوعی مسخره میکردند. یکی میگفت: ای نوح مثل اینکه دعای پیامبری نگرفت آخر سر، نجار شدی و…
دیگری میگفت:کشتی میسازی بسیار خوب، دریایش راهم بساز! هیچ آدم عاقل دیدهای در وسط خشکی کشتی بسازد؟!
بعضی دیگر میگفتند: اوه کشتی به این بزرگی برای چه میخواهی لااقل کوچکتر بساز که اگر بخواهی به سوی دریا بکشی برای تو ممکن باشد!
میگفتند و قاه قاه میخندیدند و میگذشتند و این موضوع در خانهها و مرکز کارشان به اصطلاح سوژه بحثها بود و با یکدیگر درباره نوح و پیروانش میگفتند: پیرمرد را تماشا کن آخر عمری به چه روز افتاده است؟ حالا میفهمیم که اگر به سخنان او ایمان نیاوردیم حق با ما بود. اصلا عقل درستی ندارد! و اما حضرت نوح با استقامت فوقالعادهای که زاییده ایمان بود به کار خود ادامه میداد.
ادامه دارد…