داستان حضرت ابراهیم (بخش هشتم)
داستان آتشسوزی ابراهیم و نجات اعجازآمیزش از این مرحله خطرناک، لرزه بر ارکان حکومت نمرود افکند، به گونهای که نمرود روحیه خود را به کلی باخت، چراکه دیگر نمیتوانست ابراهیم را یک جوان ماجراجو و نفاقافکن معرفی کند. او دیگر به عنوان یک رهبر الهی و قهرمان شجاع که یک تنه میتواند به جنگ جبار ستمگری برود شناخته میشد. او اگر با آن حال در شهر و کشور میماند با آن زبان گویا و منطق نیرومند و شهامت بینظیرش مسلما کانون خطری برای آن حکومت جبار و خودکامه بود. او به هر حال باید از این سرزمین بیرون رود. از سوی دیگر ابراهیم دیگر در آن سرزمین رسالت خود را انجام داده بود، لذا تصمیم گرفت تا به اتفاق «لوط» (لوط برادرزاده ابراهیم بود) و همسرش« ساره » و احتمالا گروه اندکی از مومنان از آن سرزمین به سوی شام هجرت کند. قرآن میفرماید: «ما ابراهیم و لوط را به سرزمینی که برای جهانیان پربرکت ساخته بودیم فرستادیم و آنها را نجات و رهایی بخشیدیم». جالب اینکه هنگامیکه نمرود تصمیم گرفت ابراهیم(ع) را تبعید کند دستور داد گوسفندان و اموال او را مصادره کنند و خودش تنها بیرون برود. ابراهیم به آنها گفت: «اینها محصول سالیان طولانی از عمر من است، اگر میخواهید «مالم» را بگیرید پس عمری را که در این سرزمین گذراندهام را به من باز گردانید!» بنابراین قرار شد یکی از قاضیان دستگاه در این میان داوری کند. قاضی حکم کرد که اموال ابراهیم را بگیرند و عمری را که در آن سرزمین صرف کرده به او باز گردانند! هنگامی که نمرود از این ماجرا آگاه شد مفهوم حقیقی حکم قاضی شجاع را دریافت و دستور داد اموال و گوسفندانش را به او بازگردانند تا همراه خود ببرد و گفت: «من میترسم اگر او در اینجا بماند دین و آیین شما را خراب کند و به خدایانتان زیان رساند!»
با ویکی روان همراه باشید.
چگونه مردگان را زنده میکنی؟
روزی ابراهیم(ع) از کنار دریایی میگذشت. مرداری را دید که در کنار دریا افتاده، در حالی که مقداری از آن داخل آب و مقداری دیگر در خشکی است و پرندگان و حیوانات دریا و خشکی از دو سو آن را طعمه خود قرار دادهاند. حتی گاهی بر سر آن با یکدیگر نزاع میکنند. دیدن این منظره ابراهیم را به فکر مسئلهای انداخت که همه انسانها میخواهند چگونگی آن را به تفصیل بدانند و آن کیفیت زنده شدن مردگان پس از مرگ است. او فکر میکرد اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او با بدن جانداران دیگر مخلوط شود مسئله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد چگونه خواهد شد؟ ابراهیم(ع) گفت: «پروردگارا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟» خداوند فرمود: «مگر ایمان به این مطلب نداری؟» او پاسخ داد: «ایمان دارم لیکن میخواهم آرامش قلبی پیدا کنم.» قرآن میفرماید: «چهار نوع از مرغان را انتخاب کن، پس از ذبح کردن قطعه قطعه کن و در هم بیامیز سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار ده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوی تو میآیند و بدان خداوند قادر و حکیم است، هم از ذرات بدن مردگان آگاه است و هم توانایی بر جمع آنها دارد.»
چند نکته
۱- شکی نیست که مرغان چهار گونه بودهاند تا هدف ابراهیم تامین شود. در بعضی روایات آمده، این چهار مرغ «طاووس»، «خروس»، «کبوتر» و «کلاغ» بودهاند که از جهات گوناگون با هم اختلاف دارند. بعضی آنها را مظهر روحیات و صفات مختلف انسانها میدانند؛ طاووس مظهر خودنمایی، زیبایی و تکبر، خروس مظهر تمایلات شدید جنسی، کبوتر مظهر لهو و لعب و بازیگری و کلاغ مظهر آرزوهای دور و دراز!
۲- در روایات آمده، بین ده کوه این اجزا پرندگان را قسمت کرد.
۳- این حادثه پس از ورود به شام بوده زیرا سرزمین بابل کوهی ندارد.
ادامه دارد…