باورهای منفی چی هستند؟ باورهای منفی چطور به وجود می آیند؟
در مورد باورهای منفی زیاد شنیده ایم، ما در ویکی روان قبلا در مورد انواع ویروس فکری هم مطلب نوشته ایم.
اما در این مطلب قصد داریم به طور کامل به بررسی باورهای منفی و اینکه چطور به وجود میآیند صحبت کنیم.
فهرست موضوعات بررسی شده
تعریف باورهای منفی چیست؟
با مطالب روانشناسی سایت ویکی روان همراه باشید.
باورهای منفی آنهایی هستند که ما را به طریقی محدود میکنند.
فقط با اعتقاد به آنها، کارهایی را که مانع آنها می شود را انجام نمی دهیم یا نمی گویم و درباره اش فکر نمیکنیم و با انجام این کار، زندگی مان را خراب میکنیم.
ممکن است در مورد حقوق، وظایف، تواناییها، تعدها و غیره باورهایی داشته باشیم.
باورهای منفی اغلب در مورد خود و هویت خود ما هستند.
به طور کلی این باورها ممکن است در مورد افراد دیگر و جهان باشد.
به هر حال، متاسفانه آنها ما را محدود میکنند.
انواع باورهای منفی از دید روانشناسی کدامند؟
خب در ادامه به تفکراتی می پردازیم که در نهایت به باورهای منفی ختم می شوند.
من انجام میدهم یا نمیدهم
ما میتوانیم خودمان را با کاری که انجام میدهیم یا انجام نمیدهیم، تعریف کنیم.
ممکن است که بگویم که من یک حسابدار هستم.
به این معنی است که من بازاریابی نمیکنم و نباید حتی دربارهاش فکر کنم و درنتیجه نمیتوانم خدمات را به خوبی بفروشم.
یک باور منفی دیگر این است که ما چگونه خودمان را قضاوت می کنیم.
ما فکر میکنیم که استحقاق این کار را نداریم. پس انتظار چنین چیزی را نداریم.
من نمیتوانم از بدترین باورهای منفی ما است
ما اغلب نسبت به کارهایی که می توانیم یا نمیتوانیم انجام دهیم، خویشتن شناسی محدودی داریم.
اگر فکر کنم که نمیتوانم آواز بخوانم، من هرگز سعی نخواهم کرد که درس های آواز را یاد بگیرم تا بتوانم توانایی خود را ارتقا دهم
عبارت “من نمیتوانم” مشکل بسیاری از افراد است.
ما معتقدیم که تواناییهای ما ثابت هستند و نمیتوانیم یاد بگیریم.
من باید یا من نباید
ما متعهد به ارزشها هنجارها و قوانین هستیم و دیگر دستورالعملها ما را محدود می کنند که کاری را باید انجام دهیم یا نباید انجام دهیم.
با این حال، همه اینها اجباری نیستند و برخی کاملا محدود کننده هستند.
اگر فکر کنم هر روز باید خانه را تمیز کنم، آن وقت این فرصت را از من میگیرد که وقتم را برای چیزی مفیدتر صرف کنم.
من هستم یا من نیستم
فعل “بودن” یک عبارت کوچک مضر است و همانطور که فکر میکنیم “من هستم” همچنین تصور میکنیم که ” من نیستم” و یا “من نمیتوانم”.
به عنوان مثال ممکن است فکر کنیم که “من یک هنرمند هستم”.
بنابراین نتیجه میگیریم که هرگز نمیتوانیم در ریاضی خوب باشیم و یا نباید دست خود را با کار دستی آلوده کنیم.
فکر اینکه “من هستم” به نظر می رسد تغییری در ما ایجاد نمی کند.
اگرچه فکر کنیم که “من باهوش هستم” یا “باهوش نیستم”، این باور میتواند مانع از آن شود که به دنبال یادگیری باشیم.
“من هستم” همچنین منجر به کلیت بخشی می شود
به عنوان مثال هنگامی که می گوییم “من احمق هستم” به معنای “همه من احمق است و احمق همه من است” میباشد.
یک ساختار بهتر این است که فعل را به عمل فردی متصل کنیم، مثلا ‘این کار احمقانه بود’.
هنگامی که با ارزش ها همراه هستیم، باور داریم که فردی درست است یا نادرست، خوب است یا بد.
دیگران هستند و خواهند بود
همانگونه که ما باورهای منفی درباره خودمان داریم، باورهایی نسبت به دیگران داریم که میتواند ما را به طرق مختلف محدود کند.
اگر فکر کنیم که دیگران توانایی و برتری بیشتری دارند، ما آنها را به چالش نخواهیم کشاند
اگر آنها را خودخواه بدانیم، ممکن است از آنها نخواهیم که به ما کمک کنند.
ما اغلب بر اساس تئوری ذهنی و باورهای منفی که نسبت به دیگران داریم، حدس می زنیم که دیگران چه فکری می کنند.
بنابراین هنگامی که آنها هیچ نظر خاصی ندارند، ممکن است باور کنیم که آنها ما را دوست ندارند و یا حتی فکر کنیم که نسبتا خوب هستیم.
از حدس هایمان نسبت به افکار آنها، اقدامات احتمالی آنها را استنباط می کنیم که البته این می تواند کاملاً اشتباه باشد.
در مواجهه با این شواهد، تعجبآور است که بسیاری از آنها هنوز هم به اعتقادات اصلی پایبند هستند.
جهان چگونه کار می کند؟؟
فراتر از باورهای منفی در بالا، اعتقادات مختلفی درباره “نحوه کار جهان” وجود دارد، از قوانین طبیعت گرفته تا خاصیت مواد.
این می تواند به هر اعتقادی منجر شود.
مثلا اینکه همه سگ ها به این فکر بیفتند که سفر هواپیما خطرناک است.
چرا باورهایمان را محدود می کنیم؟
اینکه چرا به جای باورهای مثبت و سازنده از باورهای منفی استفاده می کنیم دلایل جالبی دارد که در ادامه به آنها پرداخته ایم.
تجربیات یکی از دلایل بروز باورهای منفی است
یک روش کلیدی که ما از طریق آن باورهای خود را شکل میدهیم، تجربیات مستقیم ما است.
ما اقدام میکنیم، چیزی اتفاق میافتد و ما نتیجهگیری میکنیم
اغلب این عقاید مفید هستند، اما آنها میتوانند بسیار محدود کننده باشند.
به خصوص زمانی که ما جوان هستیم و تجربیات کمی داریم و ممکن است نتیجهگیریهای غلط و محدود کنندهای را شکل دهیم.
طبیعت ما طوری شکل میگیرید که ما را از خطر مصون نگه دارد.
ما یاد میگیریم و باورها را سریعتر از تجربیات مضر میسازیم
چسباندن انگشت من روی اجاق گاز داغ صدمه زیادی می زند، بنابراین اعتقاد داریم همه اجاق گازها خطرناک هستند و هرگز دوباره اجاق گاز را لمس نمی کنیم.
اگر کودک دیگری ضربه ای بزند و سرو صدا ایجاد کند بعد از آن باور داریم که ضعیف هستیم.
آموزش دیگر علت باورهای منفی در زندگی است
هنگامی که تعبیرمان از جهان را شکل دادیم، نمی توانیم در همه موارد به تجربیاتمان تکیه کنیم.
از این رو به مطالعه و گوش دادن به والدین و معلم در مورد نحوه کار دنیا می پردازیم و نحوه رفتار با آنها را مطالعه میکنیم.
اما معلمان ما همیشه به این خوبی مطلع نیستند.
ما همچنین از آنچه همسالان به ما می گویند، یاد می گیریم و به باور آنها آلوده می شویم، که ممکن است بسیار محدود باشد.
آموزش، یک شمشیر دو لبه است که نشان می دهد شما میخواهید درست و غلط یاخوب و بد باشید.
این به شما کمک میکند زنده بمانید و رشد کنید.
اما ممکن است بسیاری از تجربه ها و دانش های مفید را از دست بدهید و انواع باورهای منفی در شما به وجود آید.
تنها به این دلیل که به چیزی که گفته بودید، عمل نکرده اید.
منطق اشتباه
در تصمیم گیری ها، ما برآورد “بازگشت سرمایه” را انجام می دهیم.
پس به راحتی نتیجه می گیریم که سرمایه گذاری در زمان، تلاش و پول کافی نیست و شانس بسیار کمی برای کسب موفقیت و شانس زیاد برای شکست وجود دارد.
مثلاً مردم براساس تخمین ضعیف از احتمالات، تصمیمات اشتباه می گیرند.
ما اطلاعات کمی می گیریم و آن را به همه چیز تعمیم می دهیم.
ما به گونه ای ادامه می دهیم که بیشتر مبتنی بر امیدها و ترس های ناخودآگاه است تا واقعیت.
کلمه “زیرا” می تواند به طرز شگفت آوری پرخطر باشد.
وقتی از آن استفاده می کنیم، به نظر می رسد که از دلیل خوبی استفاده می کنیم.
اما ممکن است اینگونه نباشد.
ما دوست داریم علت و معلول را بفهمیم و اغلب استدلالی را که از ساز و کارهای استدلال عقلی استفاده می کند، به چالش نمی کشیم.
بهانه تراشی دیگر علت باورهای منفی است
یکی از دلایلی که ما از منطق اشتباه استفاده می کنیم و باورها را محدود می کنیم این است که:
خودمان را از آنچه که مشاهده میکنیم معذور میداریم و آن را شکست میدانیم
وقتی کاری انجام میدهیم و کارایی ندارد، اغلب شکست خود را با شکل گیری و استفاده از باورهایی که اعمال ما را توجیه میکنند و ما را بیتقصیر میکنند، توضیح میدهیم.
اما با انجام این کار، ما یاد نمیگیریم و ممکن است به طور فزایندهای گوشه گیر شویم و آنچه را که فکر میکنیم و در آینده انجام میدهیم را محدود کنیم.
ترس دلیل اصلی ایجاد اعتقادات منفی و مخرب است
باورهای منفی اغلب از ترس سرچشمه میگیرد.
با همراه کردن باورهای منفی با ترس، اگر کاری بر خلاف باورهایمان انجام دهیم، نیازهای جدی ما آسیب می بینند.
اغلب یک مولفه اجتماعی قوی برای تصمیمگیری ما وجود دارد و فکر انتقاد، تمسخر یا رد کردن توسط دیگران برای مهار کردن ما کافی است.
همچنین ما می ترسیم که به طریقی به دیگران آسیب برسانیم و از این رو از آنها اجتناب می کنیم یا به دنبال خشنود کردن آنها هستیم.
یکی از راه های ایجاد باورهای مثبت و تغییر در سبک فکر کردن صحبت با فردی متخصص و آشنا به مسائل روحی روانی است.
میتوانید در بخش مشاوره روانشناسی آنلاین سایت ویکی روان با مشاور مورد نظرتان به صورت تصویری صحبت کنید.
بدون شک یک روانشناس خبره و با تجربه میتواند مسیر فکری ما را اصلاح کند و باورهای مثبت و سازنده را جایگزین باورهای اشتباه کند.