روانشناسی

با اهمیت افکار و احساسات انسان آشنایی دارید؟

در علم روانشناسی سه حوزه ی اصلی تحقیق و بررسی در مورد اهمیت افکار و احساسات وجود دارد. تا قبل از ظهور نظریه های روانشناختی، روانشناسان رفتارگرا بر این باور بودند که رفتار انسان یک پاسخ غیر هوشمندانه نسبت به محرکهای طبیعی می باشد.

آشنایی با اهمیت افکار و احساسات

اسکینر پدر مکتب روانشناسی رفتارگرا برای دستیابی به اهمیت افکار و احساسات با انجام آزمایشات متعددی بر روی حیوانات به این نتیجه رسید که پاسخگویی انسان نسبت به محرک های محیطی بر اساس قوانین خاصی صورت می گیرد.

یعنی انسان زمانیکه با یک مسئله در محیط پیرامون خود برخورد می کند، بدون هیچ علم و آگاهی به آن پاسخ می دهد. از آنجا که منبع تحقیقات اسکینر موش های آزمایشگاهی بودند، نتیجه گیریهای او به زودی توسط دانشمندان بعدی مورد نقد قرار گرفت.

با سایت روانشناسیویکی روان همراه باشید.

آلبرت بندورا پدر علم روانشناسی شناخت گرا، سالها بعد این مسئله را بیان کرد که بین محرک محیطی و پاسخ انسان، یک عامل دیگر به نام شناخت وجود دارد. بنابراین انسان بر اساس شناخت و تحلیل ذهن خود به محرکهای محیطی پاسخ می دهد.

پاسخهای انسان دو نوع می باشند

اول از همه پاسخهای عاطفی مانند احساسات متفاوتی که انسان درک می کند. و همچنین رفتارهای مختلفی که انسان از خود بروز می دهد.

این دو نوع پاسخ از یک سیستم شناختی حاصل می شوند که تفکرات انسان را شامل می شود. وقتی یک محرک محیطی اتفاق می افتد انسان نسبت به سیستم شناختی خود و سبک تفکر خویش؛ یک پاسخ عاطفی یا رفتاری می دهد.

البته همواره پاسخ رفتاری بعد از پاسخ عاطفی آشکار می شود. بر این اساس ما اول فکر می کنیم و بر اساس آن فکر احساس می کنیم و پس از آن بر اساس آن احساس رفتار می کنیم و در مواردی نیز بدون داشتن هیچ نوع احساس خاصی، با یک رفتار به تفکر خود پاسخ می دهیم.

به عنوان مثال وقتی فرد با یک چالش رابطه ای روبرو می شود، بر اساس سیستم فکری و شناختی خود یک پاسخ عاطفی و بر اساس آن یک رفتار مشخص از خود بروز می دهد.

برای درک بیشتر اهمیت افکار و احساسات در نظر بگیرید یک فرد در خیابان در حال حرکت است. ناگهان یک ماشین در پشت سر او بوق می زند. فرد فکر می کند که احتمال دارد این ماشین برای او خطر بزرگی ایجاد کند و با او تصادف کند.

بنابراین احساس ترس به او دست می دهد. این احساس ترس باعث می شود که او بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند، با عجله به سمت پیاده رو حرکت بکند. حالا فرد دیگری را در نظر بگیرید که در همین شرایط قرار می گیرد.

اما نوع تفکر او با نفر قبلی متفاوت است زیرا بعد از شنیدن بوق فکر کرد که ممکن است سرنشین این ماشین یکی از اقوام او باشد و با او کار دارد.

بنابراین بدون داشتن هیچ نوع احساس خاصی به عقب بر می گردد و مشغول شناسایی چهره ی راننده میشود. همانطور که می بینیم در یک اتفاق یکسان، دو نفر دو پاسخ متفاوت می دهند.

تمامی این مقدمه ها به اینجا ختم می شود که زندگی انسان تحت تاثیر مستقیم افکار اوست و بیش از آنکه محیط در شکل دهی رفتار و احساس انسان نقش داشته باشد، تفکرات انسان نقش اصلی را بر عهده دارند.

اهمیت افکار و احساسات

آلبرت الیس بر همین اساس دیدگاه درمانی خود را تبیین کرد. او بیان می کند که ریشه ی تمامی بیماریها و مشکلات روانی انسان، افکار غیر منطقی او هستند.

او معتقد بود اگر سبک فکری انسان منطقی باشد، انسان هیچگاه دچار احساس و رفتار غیرمنطقی نمی گردد. بنابراین برای درمان احساسات و رفتارهای نابهنجار باید منطقهای فکری را تغییر داد.

به عنوان مثال در نظر بگیرید مردی از سر کار به خانه باز می گردد و بر خلاف روال گذشته، این بار با استقبال گرم همسرش روبرو نمی شود.

بر اساس منطق فکری از پیش تعیین شده ی خود مبنی بر اینکه (هر کس به من توجه نکند یعنی من را دوست ندارد و با اینکار خود به من بی احترامی کرده است)، نتیجه می گیرد که همسرش او را به اندازه ی کافی دوست ندارد و به او بی احترامی کرده است.

بنابراین دچار احساس خشم می شود و این احساس خشم تبدیل به رفتار خشن می گردد. پس مرد اخم کرده و با چهره ای عبوس مشغول تماشای تلویزیون می شود.

این رفتار خودش می تواند محرک یک احساس بدتر مانند ناامیدی یا خشم بیشتر فرد بشود و جالب اینجاست که این دور باطل و پوچ می تواند تا ساعتها ادامه پیدا کند. یعنی احساس منفی رفتار منفی و رفتار منفی احساس منفی تر ایجاد کند.

او هیچگاه به خودش اجازه نمی دهد که با همسرش گفتگو کند و بتواند علت این رفتار او را جویا شود. همین مسئله ی کوچک باعث قهر چند روزه ی آنها می شود و بر همین اساس رابطه ی عاشقانه ی آنها به چالش کشیده می شود.

اینار برای توضیح بهتر اهمیت افکار و احساسات به این داستان توجه کنید. اما مردی را در نظر بگیرید که منطق فکری او بر این اساس است که (انسان ها ممکن است در زمانهای گوناگون حالتهای متفاوتی داشته باشند. و تمام این حالتها لزوما به رفتار و ارزش شخصی من در ارتباط ربطی ندارد).

این فرد وقتی با بی توجهی همسرش روبرو می شود، به آرامی با او همدلی می کند و علت آنرا جویا می شود. پس از کمی درد دل متوجه می شود که دوره ی عادت ماهیانه ی همسرش آغاز گردیده و او ناخودآگاه دچار افکار و احساسات پریشان شده است.

این مرد سعی می کند با درک کردن شرایط همسرش به او کمک کند تا این دوره را با موفقیت پشت سر بگذارد و به حالت عادی باز گردد. و زندگی آنها بدون هیچگونه مشکلی با آرامش کامل ادامه پیدا می کند.

توجه می کنید که یک تغییر کوچک در فکر می تواند مسیر زندگیمان را تغییر دهد. شاید برای خیلی از افراد این مسئله غیر قابل پذیرش باشد که چگونه می تواند فکر آغازگر احساس باشد.

این تداخل در افراد احساساتی و عاشق پیشه معمولا بیش از دیگران اتفاق می افتد و علت اصلی آن تمرکز زیاد آنها بر احساسات است. اما این تمرکز دلیل کافی برای اولویت احساس بر افکار نیست.

زیرا آنها به علت این تمرکز زیاد بر احساسات، از محتویات افکار ناخودآگاه و نیمه خودآگاه خود بیشتر غافل هستند و به خاطر همین مسئله است که تصور می کنند احساسات آنها زودتر از افکارشان فعال میشود.

ویکی روان

ویکی روان سامانه سلامت روان با خدمات متنوع برای تمام فارسی زبانان است. می‌توانید در ویکی روان مشاوره روانشناسی برگزار کنید، در وبینارهای روانشناسی شرکت کرده و از مطالب مرتبط با روانشناسی استفاده کنید. جلسات مشاوره روانشناسی ویکی روان به صورت آنلاین، تلفنی و متنی برگزار می‌شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا