دین و فلسفه

داستان حضرت لوط (بخش سوم)

حضرت ابراهیم(ع) پس از تبعید به شام، به دعوت مردم به سوی خداوند و مبارزه با هرگونه شرک و بت‌پرستی ادامه می‌داد، حضرت «لوط» که از پیامبران بزرگ بود در عصر او می‌زیست و احتمالا از سوی او ماموریت یافت که برای تبلیغ و هدایت گمراهان به یکی از مناطق شام (یعنی شهرهای سدوم) سفر کند. ابراهیم از وضع میهمانان فهمید این‌ها به دنبال کار مهمی‌می‌روند و تنها برای بشارت تولد فرزند نزد او نیامده‌اند، چراکه برای چنین بشارتی یک نفر کافی بود و یا بخاطر عجله‌ای که در حرکت داشتند احساس کرد ماموریت مهمی‌دارند. قرآن داستان برخورد آنها را با ابراهیم(ع) بیان می‌کند و می‌گوید: «هنگامی‌که فرستادگان ما به سراغ ابراهیم با بشارت آمدند(و او را به تولد اسحاق و یعقوب نوید دادند) افزودند: «ما اهل این شهر و آبادی را (اشاره به شهرهای قوم لوط) هلاک خواهیم کرد چراکه اهل آن ظالم و ستمگرند». تعبیر به (این شهر و آبادی) دلیل بر این است که شهرهای قوم لوط در مجاورت سرزمین ابراهیم بود. تعبیر به «ظالم» به خاطر آن است که آنها هم بر خویشتن ظلم می‌کردند که راه شرک و فساد اخلاق و بی‌عفتی را پیش گرفته بودند و هم بر دیگران که ظلم و ستم آنها حتی شامل عابرین و کاروان‌هایی که از آن سرزمین عبور می‌کردند می‌شد. هنگامی‌که ابراهیم این سخن را شنید نگران لوط؛ پیامبر بزرگ خدا شد و گفت: «در این آبادی‌ها لوط است! سرنوشت اوچه خواهد شد؟!» اما فورا در پاسخ او گفتند: «نگران مباش ما به کسانی که در این سرزمین هستند آگاه‌تریم. ما هرگز تر و خشک را با هم نمی‌سوزانیم و برنامه ما کاملا دقیق و حساب‌شده است. ما لوط و خانواده‌اش را نجات خواهیم داد، جز همسرش که در میان قوم باقی خواهد ماند!»

با ویکی روان همراه باشید.

تنها یک خانواده مومن و پاک!

از قرآن بخوبی استفاده می‌شود که در تمام آن شهرها و آبادی‌ها تنها یک خانواده مومن و پاک بود و خداوند هم به موقع آنها را رهایی بخشید، چنانکه می‌خوانیم: «ما در آنجا جز یک خانواده مسلمان نیافتیم.» این در حالی است که همسر لوط نیز از صف مومنان خارج بود و لذامحکوم به عذاب شد. زنی که در خانواده نبوت بوده نمی‌بایست از «مومنین» جدا شود، اما کفر و شرک و بت‌پرستی او سبب جدایی‌اش گردید. البته انحراف او تنها از نظر عقیده بود، بعید نیست این انحراف را از محیط خود گرفته باشد و در آغاز مومن و موحد بوده است و به این ترتیب ایرادی متوجه لوط نخواهد شد که چرا با چنین زنی ازدواج کرده است؟ ضمنا اگر مومنان دیگری به لوط گرویده بودند حتما قبل از این ماجرا از آن سرزمین آلوده هجرت کرده بودند، تنها لوط و خانواده‌اش بودند که می‌بایست تا آخرین ساعتی که احتمال تاثیر تبلیغ و انذار می‌داد در آنجا بمانند. گفتگوی فرشتگان با ابراهیم در اینجا پایان گرفت و آنها روانه دیار لوط(ع) شدند.

لوط از ورود میهمانان به وحشت افتاد

قرآن می‌فرماید: «هنگامی‌که فرشتگان ما به سراغ لوط آمدند او بسیار از آمدن آنها ناراحت شد و فکر و روحش پراکنده گشت و غم و اندوه تمام وجودش را فرا گرفت.» لوط در آن هنگام در مزرعه خود کار می‌کرد. ناگهان عده‌ای از جوانان زیبا را دید که به سراغ او می‌آیند و مایلند مهمان او باشند. علاقه او به پذیرایی از مهمان از یکسو و توجه به این واقعیت که حضور این جوانان زیبا در شهری که غرق آلودگی و انحراف جنسی است، موجب انواع دردسر و احتمالا آبروریزی است او را سخت در فشار قرار داد. این مسائل به صورت افکاری جانفرسا از مغز او عبور کرد و آهسته بخود گفت امروز روز سخت و وحشتناکی است». به هر حال لوط راهی جز این نداشت که میهمان‌های تازه‌وارد را به خانه خود بپذیرد و از آنها پذیرایی کند، اما برای اینکه آنها را اغفال نکرده باشد، در وسط راه چند بار به آنها گوشزد کرد که این شهر مردم شرور و منحرفی دارد تا اگر مهمان‌ها توانایی مقابله با آنان را ندارند، حساب کار خویش بکنند. خداوند به فرشتگان دستور داده بود که تا این پیامبر، سه بار شهادت بر بدی و انحراف این قوم ندهد، آنها را مجازات نکنند (یعنی حتی در اجرای فرمان خدا نسبت به یک قوم گنهکار باید موازین یک دادگاه و محاکمه، عادلانه انجام گردد!) و این فرشتگان، شهادت لوط را در بین راه سه بار شنیدند. لوط آنقدر مهمان‌های خود را معطل کرد تا شب فرا رسید؛ شاید دور از چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ حیثیت و آبرو از آنان پذیرایی کند ولی چه می‌توان کرد وقتی که انسان دشمنش در درون خانه‌اش باشد. همسر لوط که زن بی‌ایمانی بود و به این قوم گنهکار کمک می‌کرد، از ورود این میهمانان جوان و زیبا آگاه شد و بر فراز بام رفت. نخست از طریق کف زدن و سپس با روشن کردن آتش و برخاستن دود، گروهی از این قوم منحرف را آگاه کرد…

ادامه دارد…

 

نیلوفر صدری

ارشد روانشناسی وتربیتی دکتری تعلیم وتربیت عضو تیم تحریریه ویکی روان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا